- در میان تمام خصوصیات مشترک، اساسی ترین جنبهیگانگی خاورمیانه اقلیم آن است، در مقیاسی وسیع،این منطقه به داشتن تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای نسبتا کوتاه و حداکثر ریزشهای جوی در فصل بهار مشخص شده است. در واقع کشورهای خاورمیانه حدودا بین عرضهای ۲۰ و ۴۰ شمالی دریک منطقه انتقالی بین آب و هوای استوایی و عرض متوسط قرار گرفته اند.
- گرچه ترکیب نژادی سکنه خاورمیانه بسیار پیچیده و متنوع میباشد اما دراینجا شش نژاد گوناگون در کنار هم زیست میکنند. عرب،ایرانی، افغانی، ترک، افریقایی و کرد.
- در خاورمیانه میتوان ناظر مناطقی بود که از نظر زندگی شهری و توسعه اقتصادی و اجتماعی با شهرهای اروپائی قابل مقایسه باشند، در عین حال طوایفی از کوچ نشینان با شیوههای معیشتی سنتی نیز در بخشهایی از آن دیده میشود.
- گرچهاین منطقه مرکز پیدایش سه دین بزرگ اسلام، مسیحیت ویهود میباشد، اما فرهنگ مردم در خاورمیانه بر معتقدات اسلام بنیان نهاده شده و زبان عربی که زبان قرآن و عبادت مسلمین میباشد، در آن رواج بیشتری دارد و اعتقادات اسلامیبا زندگی روزمره مردم آمیختگی آشکاری دارد.
در واقع خاورمیانه مرکزیت دنیای اسلام است و مقدس ترین اماکن اسلامی، عالی ترین مکانهای عبادی و آموزشی و مواریث ارزشمند فرهنگی اسلام دراین ناحیه واقع شده و قبله گاه عالم اسلام در آن قرار دارد. هر ساله میلیونها مسلمان از اطراف و اکناف جهان در صفوف فشرده و برای آرمانی واحد به زیارت کعبه واقع در ناحیه حجاز عربستان میشتابند و در حرمین شریفین (مکه و مدینه) اجتماع میلیونی آنها عظمت و شکوه اسلام و اتحاد مسلمانان را جلوه گر میشود (فرجی، ۱۳۹۰، ۱).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
- موقعیت منحصر به فرد جغرافیایی، خاورمیانه را به منطقهای استراتژیکی تبدیل کرده است زیرااین قلمرو در مرکز سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا قرار گرفته و کوتاه ترین راههای هوایی و آبی اروپا به آسیا ازاین منطقه عبور میکند. اهمیت حساس خاورمیانه به لحاظ مشخصات راهبردی ناشی از خطوط ساحلی منحنی و طویلی است که توسط دریای سیاه، دریای مدیترانه و اقیانوس هند پدید آمده است. ازاین رو خاورمیانه بیش از نقاط دیگر آسیا و افریقا در معرض رخنه نیروهای دریایی است.
وجود رودهای پرآب (همچون دجله، فرات و نیل) ، دریاچهها، خلیج فارس و تنگههای هرمز، بسفر و داردانیل بر همیت سوق الجیشیاین منطقه میافزاید. افتتاح کانال سوئز در سال ۱۸۶۹م باعث اتصال اقیانوسهای اطلس و هند از طریق دریای مدیترانه و بحر احمر گردید، در نتیجه ادراک حسی جهان از مسافت به شدت تغییریافت و خاورمیانه از نظر قدرتهای دریایی اهمیت ژئوپولوتیک زیادی به دست آورد، همین ویژگیها خاورمیانه را در گذر تاریخ خصوصا در دهههای اخیر به صورت صحنه کشمکشهای عدیده دریایی و نظامیدرآورده است (آلاسیدر، ۱۳۹۱، ۲۲).
- نخستین تمدنها در هزاره پنجم و چهارم قبل از میلاد در خاورمیانه پدید آمد،این تمدنها ظاهرا محصول تشکیلات پیچیدهای بودند که به منظور بهره برداری از جلگههای رسوبی بالقوه حاصلخیز ولی خشک بین النهرین به وجود آمده بودند، ظهور شهرها، اختراع خط و پیدایش اولین دولتها ارمغاناین تمدن بود.
- در خاورمیانه و شمال افریقا امپراطوریهای پی درپی به وجود آمده اند،این قدرتها هنگامیظهور میکردند که تمرکز خبرگی نظامی، نیروی انسانی، منابع و امکانات در دست مردمانی پرانرژی و مقاوم قرار میگرفت. امپراطوریها با تحت انقیاد درآوردن واحدهای سیاسی از طریق لشکرکشی، یا تهدید به تهاجم و نیز تفوق قدرت و امکانات، قلمرو حکمرانی خود را گسترش میدادند. اما ویژگی منحصربفرد خاورمیانهاین است که امپراطوریهای پی درپی در آن به وجود آمده اند. بخشی از توجیهاین پدیده را باید در مشخصات جغرافیایی منطقه از قبیل ناهمواری و شرایط آب و هوایییافت زیرااین ویژگیها به گونهای نیست که در مقابل حرکت اقوام و قوای مهاجم چه از طریق خشکی و چه از راه دریا موانع جدیایجاد کند، همچنین در خاورمیانه نمیتوان هیچ منطقهای را به طور منفردیافت که به دلیل سکنه زیاد و تمرکز بیش از حد منابع، قدرت سیاسی را منحصر به خود کند. مبنای امپراطوریهای اولیه، مصر، بابل و آشور را کشت و زرع دره نیل و بین النهرین تشکیل میداد. هرچنداین مناطق حاصلخیز دارای دوران طولانی تفوق سیاسی بودند، ولی امپراطوریهای بزرگ دیگر مثل پارس در محیطهای کاملا متضاد و در مکانهای مختلف ظهور کرده اند، میتوان گفت هر گوشهای از خاورمیانهیک گذشته پرافتخار قدرت سیاسی را تجربه کرده، ضمن آن که کلیه بخشهای خاورمیانه سلطه خارجی را هم تحمل کرده اند. عامل دیگر که در پیدایش امپراطوریهای خاورمیانه دخالت داشته، به دلیل قدرت دریایی در مدیترانه است (آلاسیدر، ۱۳۹۱، ۲۲).
- گرچه رقابت امپریالیستی اروپائیها طی قرن نوزدهم میلادی جهان شمول بود، ولی در خاورمیانه و شمال افریقا شدت افزونتری داشت زیرا نه تنها نواحی آن به سهولت در دسترس بودند، بلکه امتیازات استراتژیکی و اقتصادی قابل ملاحظهای داشتند.این مشخصات و جاذبهها دست اندازی دولتهای اروپایی را به کشورهای خاورمیانه به وجود آورد و آنان قلمروهای مستعمراتی خود را دراین ناحیه تاسیس کردند.
الجزایر به عنوان بخشی از متروپلیتن فرانسه اداره میشد و لیبی به عنوان ساحل چهارمایتالیا محسوب میگردید. بریتانیا و فرانسه تحت تسلط ملاحظات ژنو، استراتژیک سخت علاقه مند به حفظ راههای خود به هندوستان بودند. روسیه به تنگههای ترکیه چشم دوخت و برای دستیابی به خلیج فارس تلاش میکرد. منافع تجاری و اهمیت سیاسی منطقه دست به دست هم دادند تا قدرتهای اروپایی به امید اقامت نامحدود استعمارگری و استیلای خود را بر سرزمینهای خاورمیانه تحکیم بخشند. آنان توانستند مرزهای دلخواه خود را بر خاورمیانه به طوریکجانبه تحمیل کنند. بدوناین که شرایط جغرافیایی، فرهنگی و ویژگیهای انسانی را در نظر بگیرند. زیرااین مرزها هیچ رابطهای با خصوصیات فیزیکی و فرهنگی منطقه نداشت و موجب پیدایش اختلافات کشورهای همسایه، منازعات مرزی، کشمکشهای ناحیهای و عدم ثبات سیاسی کشورهای خاورمیانه حتی پس از استقلال گردید و هنوز آثار شوماین مرزبندی تحمیلی به وضوح قابل مشاهده است،این قدرتهای استکباری برای آن که ضریب امنیت ملی و وفاق و اتحاد مسلمانان خاورمیانه را کاهش دهند و منطقه را متشنج و آغشته به التهابهای سیاسی جلوه دهند و پیوستگی آنان را به قداستهای دینی کم کنند، با تلاشهای تبلیغی تهاجم فرهنگی و حرکتهای سیاسی، ضمن کوشش برای تجزیه امپراطوری عثمانی پدیدهای به نام ناسیونالیسمیا ملی گرایی را مطرح ساختند تا هر قومیبرای تحکیم ملیت خود با اقوام دیگر اصطکاک پیدا کند واین روند آشفتگیهای منطقهای را تشدید نماید و نیز حضور مذهب و نمادهای دینی در عرصههای اجتماعی و فرهنگی کم رنگ شود.
ظهور ناسیونالیسم، ترکی و عربی ازاین رهگذر میباشد. کوشش دیگر بیگانگان براین بود که کشورهای خاورمیانه اگرچه به استقلال ظاهری دستیافتند، اما رژیمهایی بر آنان حاکم گردید که حالت سرسپردگی و وابستگی خود را به اجانب حفظ کردند و برای تامین منافع آنها و تحکیم پایههای قدرت پوشالی خود به استبداد، خودکامگی، فاصله گرفتن از باورها و ارزشها و فشارهای سیاسی و سرکوبیهای خونین روی آوردند و استمراراین وضع خیزشها و نهضتهایی را در خاورمیانه پدید آورد که براساس معتقدات اسلامیو به منظور رهایی کشورها ازیوغ استبداد و فشارهای سیاسی بیگانگان مبارزات خود را ترتیب دادند.
- میراث شوم استعمار در خاورمیانه و تاثیرپذیری کشورهایاین ناحیه از تجاوز استعماری غرب عوارض منفی زیان باری را به دنبال داشت، استحاله فرهنگ سنتی، شکاف طبقاتی و تغییر ساختار اجتماعی به نفع اجانب، تحمیل نهادها و سنتهایی که با باورها و اعتقادات مردم مغایرت داشت، از طریق تبلیغات، تاسیس نهادهای آموزشی، اداری و سیاسی و گسترش زبان انگلیسی و فرانسوی، تحریک اقلیتهای مذهبی و قومیبرای خدشه دار ساختن هویت مذهبی و به تاخیر انداختن اتحاد مسلمانان، القای احساس تهدید از جانب همسایگان به کشورهای خاورمیانه، خصومتهای سیاسی، تیره ساختن مناسبات منطقهای، تنشهای خونین و حتی کودتاهای نظامیرا پدید آورده است.
- در ماجرای حرکتهای استعماری سهم انگلستان در خاورمیانه یعنی فلسطین و توابع، درست همان نقطهای بود که کانون توطئهای بزرگ شد و دولت غاصب صهیونیستی را در قلب جهان اسلام چون غدهای سرطانی پدید آورد و تشکیلاتی بین المللی که تنها کارش تصویب و تایید حق قیومیت انگلستان بر فلسطین بود، به نام جامعه ملل و با سوء استفاده از روابط و حقوق بین الملل بهاین توطئه رنگ قانونی و جهانی داد. برای مسلمانان،ایجاد دولتی غاصب در سرزمین مقدس فلسطین، نمایش واقعی از احساسات خصمانه انگلستان، فرانسه و امریکا نسبت به دنیای اسلام به حساب میآید. جنگهای خونینی که بر سراین سرزمین میان مسلمانان و اشغالگران قدس درگرفته، دردها، رنجها و آوارگیهایی که ملت مسلمان فلسطین متحمل گشته اند، و کشمکش پنهانی قدرتهای بزرگ روشنگر اهمیتاین سرزمین در معادلات سیاسی بین الملل میباشد که همچون زخم خونچکانی، جهان اسلام را درهالهای از حزن و نگرانی قرار داده است (کیالی، ۱۳۸۷، ۱۵).
۳-۲-۱-مرزخاورمیانه
اصطلاح خاورمیانه شناسانده منطقهای فرهنگی است، در نتیجه مرز مشخصی برای آن وجود ندارد. به طور کلی کشورهایاین منطقه عبارتاند از:
اردن، امارات متحده عربی، ایران، بحرین، ترکیه، سوریه، عراق، عربستان سعودی، عمان، قطر، کویت، لبنان، مصر، یمن، و فلسطین (که دربرگیرندهٔ کرانه باختری رود اردن و نوار غزه است.)
کشورهای غربیاین منطقه ( الجزایر، تونس، لیبی و مراکش) به دلیل وابستگی شدید تاریخی و فرهنگی بیشتر بخشی از خاورمیانه شمرده میشوند. سودان نیزیکی ازاین کشورها به شمار میآید. کشورهای آفریقایی موریتانی و سومالی نیز پیوندهایی با خاورمیانه دارند. ترکیه و قبرس که از نظر جغرافیایی درون ویا نزدیکاین منطقه هستند، خود را بخشی از اروپا میدانند.ایران را مرز شرقی خاورمیانه میانگارند، البته افغانستان را نیز از کشورهایاین بخش بندی به شمار میآورندکه درقلب آسیا موقعیت دارد.
نقشه ۳-۱ نقشه موقعیت جغرافیایی خاورمیانه
۳-۲-۲- اصطلاح اروپایی
خاورمیانه واژهای است که اروپاییان بهاین منطقه با توجه به موقعیت جغرافیایی خودشان اطلاق کردهاند در حالی کهاین منطقه تقریباً در مرکز خشکیهای زمین و نقشهٔ سیاسی جهان است و نه در شرق مرکزییا همان خاورمیانه. خاورمیانه از نظر جغرافیایی و به طور حقیقی باید در مرکز آسیا باشد نه جنوب غربی آسیا به علاوهٔ مصر. برخی افراد از واژه خاورمیانه به دلیل اروپامحوری بودن آن انتقاد میکنند.این منطقه تنها از دید اروپای غربی، در مشرق واقع شده در حالیکه همین منطقه براییک هندی منطقهای غربی و براییک روسی در جنوب واقع شدهاست. واژه «میانه» نیز بدلیل برداشتهای مختلف باعث سردرگمیهایی شدهاست. قبل از جنگ جهانی اول اصطلاح خاور نزدیک در انگلیسی به مناطق بالکان و امپراطوری عثمانی اطلاق میشد در حالیکه اصطلاح خاورمیانه شامل سرزمینهای ایران، افغانستان، آسیای مرکزی، ترکستان و قفقاز بود. همچنین اصطلاح خاور دور به کشورهای شرق آسیا نظیر چین، ژاپن، دو کره، هنگکنگ، تایوان و غیره اطلاق میشد. با نابودی امپراطوری عثمانی در سال ۱۲۹۷ خورشیدی، دیگر اصطلاح خاور نزدیک کاربرد زیادی نداشت واین در حالی بود که اصطلاح خاور میانه به کشورهای تازه بنیاد جهان اسلام اطلاق شد. بااین حال استفاده از اصطلاح خاور نزدیک توسط برخی رشتههای دانشگاهی نظیر باستانشناسی و تاریخ کهن زنده شد.
اصطلاح خاورمیانه آنگاه رواجیافت که بخشهای انگلیسی و فرانسویزبان از آن استفاده کردند. در زبان فارسی نیز در دهه های گذشته همین اصطلاح اروپامحور را بیچونوچرا و بدون در نظر گرفتن دیدگاه خود دراینباره که اصطلاح «جنوب غربی آسیا» که بامعنا و از نظر جغرافیایی درست است برایاین منطقه مناسب است. اماایران و سایر کشورهای جهان بدون هیچ دلیل موجهی اصطلاح خاورمیانه را به به طور مستقیم از فرانسوی و انگلیسی کپی کردند. (ویکی پدیا، ۱۳۹۱/۱۲/۲۰)
۳-۲-۳- اقتصاد
خاورمیانه از مناطقی است که به دلیل برخورداری از ذخایر عظیم نفت،یک منبع انرژی برای جهان به شمار میرود. عربستان، ایران، عراق، کویت، امارات متحده عربی از کشورهایی هستند که دارای بزرگترین منابع نفت در جهان هستند. خاورمیانه همچنین دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است. ایران و قطر به ترتیب دومین و سومین ذخایر گاز طبیعی در جهان را دارند. اقتصاد کشورهای نفت خیز خاورمیانه بیشتر تک محصولی و به صادرات نفت وابسته است و کمتر از منابع نفت در بخش صنعتیاین کشورها استفاده میشود. یمنیکی از کشورهای فقیراین منطقه به شمار میرود. تمامیکشورهای تولیدکننده نفت خاورمیانه در گروه کشورهای منا دستهبندی میشوند (ویکی پدیا، ۱۳۹۱/۱۲/۲۰)
۳-۲-۴- نواحی خاورمیانه
نواحی خاورمیانه به شرح زیر میباشد:
قفقاز - گرجستان، آذربایجان، ارمنستان، فلاتایران، آناتولی - ترکیه، دریای مدیترانه - قبرس، شبه جزیره عربستان، نگاه کنید به: حاشیه خلیج فارس - عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، عمان، عراق، بحرین، یمن، خاور - اسرائیل، اردن، سوریه، لبنان، فلسطین، شبه جزیره سینا (ویکی پدیا، ۱۳۹۱/۱۲/۲۰)
۳-۳ موقعیت ژئوپلیتیک کشورهای اسلامیدر خاورمیانه
در علوم استراتژیک، موقعیت هر کشور از ابعاد مختلفی بررسی میشود، مانند: موقعیت تاریخی، موقعیت اقتصادی، موقعیت اجتماعی، موقعیت فرهنگی، یا موقعیت سیاسی. یکی از مهمترین گونههای تبیین موقعیت هر کشور، موقعیت محیطی آن است که در آن ابتدا محیط جغرافیایی تبیین میشود، سپس سایر مؤلفههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در نسبت با محیط جغرافیایی تعریف میگردد. در بررسی «موضوع محور»، ابتدا محورهای موضوعی مانند سیاست، اقتصاد، فرهنگ یا موضوع نظامی تبیین و سپس سایر مؤلفههای قدرت موضوعی، از جمله «محیط» در نسبت با آن بررسی میشود.
مثلاً اگر موقعیت یک کشور، از حیث سیاسی بررسی شد، سایر مؤلفهها در نسبت با آن تعریف میشود، از جمله مؤلفه جغرافیایی. یا اگر این بررسی از حیث اقتصادی انجام شد، دیگر مؤلفهها، از جمله محیط جغرافیایی، در نسبت با موضوع اقتصاد تعریف میشوند. امّا در بررسی «محیط محور» ابتدا ابعاد محیطی و جغرافیایی تبیین میگردد، سپس سایر مؤلفهها در نسبت با آن سنجش و ارزشگذاری میشود.
موقعیت محیطی یا به تعبیر غربیها «Situation» در سه مرحله سنجش و برآورد میشود. مرحله نخست یا مرحله تبیین قدرت محیطی، مرحله تبیین موقعیت کشور مورد مطالعه در سه مؤلفه قدرت محیطی، یعنی زمین (Geo)، دریا (Hydro) و هوا (Aero) است. در مؤلفههای زمین (Geo)، سرزمین هر کشور از حیث کیفیت، ابعاد، مساحت و همچنین منطقهای، از کره زمین، که آن کشور در آن واقع شده، منبع متفاوتی از قدرت محیطی محسوب میشود و هیچ دو کشوری موقعیت سرزمینی یکسانی ندارند. برای نمونه، سرزمین کشور شیلی همچون یک مار دراز و باریک است، امّا سرزمین روسیه، کانادا یا آمریکا، موقعیتی مستطیلی و پهناور دارند. در مؤلفه دریا (Hydro)، نیز وضعیت کشورها متفاوت است. این تفاوت به دو بخش تقسیم میشود: ابتدا اینکه آیا کشور مورد مطالعه، دسترسی به دریا دارد یا ندارد. کشورهایی مانند افغانستان، تاجیکستان یا اتریش، دسترسی به دریا ندارند، لذا یکی از مؤلفههای سه گانه زمینی، دریایی و هوایی، در قدرت ملی آنها غایب است. دیگر اینکه کیفیت موقعیت دریایی کشور مورد مطالعه چقدر است. این کیفیت، با گزارههایی چون طول سواحل، بازبودن یا بسته بودن دریایی که در جوار سرزمین آن کشور قرار دارد، کیفیت فلات قاره در آبهای ساحلی و سرزمینی آن کشور، و. . . سنجش میشود. مؤلفه هوا (Aero) نیز متأثر از محل و منطقهای است که آن کشور در کره زمین در آن واقع شده است.
امّا در مرحله دوم، که مرحله تبیین قدرت موضوعی است، باید به تبیین موقعیت آن کشور از حیث قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی، قدرت فرهنگی و قدرت اجتماعی پرداخت.
در مرحله سوم، آنچه در تبیین قدرت موضوعی برآورد شد، با آنچه در تبیین قدرت محیطی سنجش شد، با یکدیگر تلفیق میشوند. نتیجه این انطباق و تلفیق را میتوان «موقعیت آن کشور» نامید.
صورتبندی این تلفیق چگونه است؟ یعنی موقعیت یک کشور پس از طیّ این سه مرحله چگونه معرفی میشود؟
از انطباق قدرت موضوعی سیاست با جغرافیا، ژئوپلیتیک (Geopolitic) شکل میگیرد. هنگامی که از ژئوپلیتیک یک کشور سخن به میان میآید، منظور انطباق قدرت سیاسی با قدرت جغرافیایی آن کشور است. از انطباق قدرت موضوعی اقتصاد، با جغرافیا، ژئواکونومی (Geoeconomy) پدید میآید. از انطباق قدرت موضوعی نظامی با جغرافیا، ژئومیلیتاری (Geomilitary) به دست میآید. از انطباق قدرت موضوعی فرهنگی یا اجتماعی نیز با جغرافیا، ژئوکالچر (Geoculture) یا ژئو سوشال (Geosocial) به وجود میآید.
امّا اگر انطباق قدرتهای موضوعی سیاست، اقتصاد، فرهنگ، نظامی و اجتماعی، با بعد دریایی قدرت محیطی صورت پذیرد نتیجه به ترتیب میشود: هیـدروپلیتیـک (Hydropolitic)، هیـدرواکـونـومـی (Hydroeconomy)، هیدروکالچر (Hydroculture)، هیدرومیلیتاری (Hydromilitary) و هیدروسوشال (Hydrosocial). همواره موقعیت کشورها از حیث محیطی، با یکی از این حوزههای قدرت موضوعی ـ محیطی معرفی میشود.
۳-۳-۱-ایران
اکنون میتوان پرسید، موقعیت ایران از حیث محیطی چیست و چه عواملی این موقعیت را پدید آوردهاند؟
پرسش خوبی است. امروز ایران، حساسترین و ویژهترین موقعیت را در چند صد سال اخیر داراست که هم میتوان آن را یک سرمایه عظیم به حساب آورد، و هم زمینه طمع دشمنان. من این موقعیت را در چند محور معرفی میکنم.
۱. در حال حاضر ایران، از نظر ژئودکترین، به «هارتلند» یا قلب حیاتی سرزمین جهانی تبدیل شده است. در سطح کره زمین، بخش محدودی به خشکیها اختصاص دارد. در میان خشکیهای کره زمین، قطعه بزرگ و یکپارچه آسیا ـ اروپا، به عنوان جزیره اصلی کره زمین مطرح است که به جزیره جهانی معروف است.
حدود یکصد سال قبل، «هالفورد مکیندر» قلب جزیره جهانی را منطقه آسیای مرکزی معرفی کرد که شامل: قزاقستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان، بخشهایی از شمال افغانستان و شمال خراسان ایران، و بخشهایی از شکم روسیه در مرز کشور قزاقستان میشود، یعنی منطقه عمومی شرق دریای خزر. فرض مکیندر این بود که هر کس بر اینهارتلند یا قلب حیاتی سرزمین جهانی حکومت کند، بر جهان حکومت خواهد کرد. گمان بر این است که هیتلر تحت وسوسههای ژئوپلیتیسین خود «هاوسهافر»، در لشکرکشی به سوی شرق، در صدد دستیابی به سرزمینهای ماوراء آرال و خزر بود که البته تا منطقه چچن بیشتر نتوانست پیشروی کند.
آمریکا و ناتو نیز با همین انگیزه و البته به بهانه مقابله با القاعده و طالبان، افغانستان را اشغال کرد تا از آن طریق بتواند آسیای میانه یا همانهارتلند را کنترل کند. امّا مسائلی پدید آمد که برای قدرتهای استکباری مشخص شد کههارتلند جهان، پس از فروپاشی شوروی، به دلایل گوناگون از آسیای میانه، به ایران منتقل شده است. اکنون ایران به عنوان قلب سرزمین حیاتی (جزیره جهانی) در جهان ژئودکترین مطرح است و برآورد میشود که از سال ۲۰۰۵ میلادی به مدت بیش از پنجاه سال جمهوری اسلامی ایران میتواند این موقعیت را حفظ کند.
۲. همچنین در حال حاضر، ایران از نظر هیدرودکترین به «هارتسی» یا قلب حیاتی دریای جهانی تبدیل شده است.هارتسی جهان از بدو جنگ دوم جهانی در منطقه عمومی غرب اقیانوس اطلس شمالی شکل گرفت. دلیل آن هم تردّد گسترده ناوگان تجاری آمریکا و اروپا در این منطقه، میان اروپای غربی و سواحل شرقی آمریکا و کانادا بود. اروپای سال ۱۹۴۵ که شاهد تسلیم آلمان هیتلری بود، با ویرانی عظیم حاصل از جنگ جهانی دوم و مشکلات آن درگیر شد، لذا به مدت ربع قرن نیازمند کمکهای آمریکا از طریق اقیانوس اطلس بود. در یک منطقه مثلثی در غرب اقیانوس اطلس شمالی، یعنی از دریای ساراگاسو تا جزیره برمودا، و در نهایت دریای کارائیب، منطقهای تحت عنوانهارتسی جهان شکل گرفت. فرض بر این بود که هر کس کنترل این منطقه را عهدهدار شود، کنترل دریای اصلی جهان را در اختیار دارد. اقتصاد ماوراء اقیانوسی (ترانس اوشنیک) آمریکا عمیقاً به این اقیانوس وابسته بود. به این دلیل و برای منحرف کردن اذهان از این موضوع، آمریکا اقدام به افسانه پردازی پیرامون جزیره انگلیسی برمودا نمود، که در آن مسئله غرق کشتیها و سقوط هواپیماها در این منطقه مطرح میشد و به مرموز بودن آن دامن میزد.