۳ـ۱۶ـ نقد بر مشایخ دروغین ۵۳
۳ـ۱۷ـ نقد ملامتیه ۵۴
۳ـ۱۸ـ نقد در مباحث مربوط ولایت ۵۶
فصل چهارم( نتیجه گیری) ۶۰
فهرست منابع ۶۱
چهار
فصل اول : کلیات
۱
۱-۱- مقدمه
«ادب و فرهنگ صوفیه ، از لحاظ فکر و بیان ، متضمن ارزش انسانی و اخلاقی قابل ملاحظه ای است ؛ اما این بدان معنی نیست که هر چه در فرهنگ و ادب آنها هست ، در خور متابعت یا حتی قابل دفاع است.ازهمین روست که خود مشایخ صوفیه وبعضی علمای آنها مکرراز وجود خطاهایی که در اعمال و احوال یاران هست ،اظهار تاسف کرده اند وبارها آنها را از افراط و تفریط در عقاید و اعمال تحذیر نموده اند». ( زرین کوب : ۱۳۶۲ ، ۴۶ ) .
بررسی آثار صوفیه نشان می دهد که بسیاری از عقاید و رسوم صوفیه از سوی بزرگان این طریقت مورد نقد قرار گرفته است .برخی از عقاید ورسوم به کلی مردود شمرده شده وبرخی دیگر محدود به شرایطی خاص گردیده است .از سوی دیگر افراد نیز مورد نقد قرار گرفته اند .
مشایخ صوفیه ،علاوه بر انتقاد از صوفی نمایان ، اعمال وگفتار یکدیگر را نیز مورد نقد قرار داده اند . نقد صوفیه از خویش برخاسته ازعواملی چند بوده است که از مهمترین این عوامل می توان به اختلاف مکاتب و سلاسل صوفیه ،انحراف جریان تصوف و متصوفه از مسیر اصلی خویش ، تقابل تصوف عملی با تصوف ذوقی و نظری و فاصله گرفتن تصوف از شریعت و مخالفت عالمان شرع اشاره کرد.
تصوف ایران تاقرن هشتم از دومکتب خراسان وعراق تشکیل یافته بودکه این دومکتب با یکدیگر تمایزات و اختلافاتی داشته اند.(یوسف پور:۱۳۸۷،۶۶).باوجود تمایز دومکتب خراسان و عراق طبیعی است که مشایخ دو طرف هر یک به نقد ومحک زدن یکدیگر بپردازند و اختلافات درمیان آنان پدیدارگردد.علاوه برآن،تصوف شامل فرقه های متعددی بوده است. تعدد و تنوع فرق صوفیه جز از این راه قابل توجیه نیست که اصحاب هر یک از این فرق ـ درحین داشتن وجوه اشتراک باسایرفرقه ها ـ تصوف را از زاویه دید خاص خود می نگرند وگاه در برخی اصول و فروع باارباب فرق دیگرهمداستان نیستند.ازآنجا که هرفرقه دربرخی موارد مربوط به طریقت ،دارای دیدگاه های خاص خود بوده است،تعدد فرقه ها نشان دهنده ی تعدد زوایای دید صوفیه است ولامحاله اختلاف دردیدگاه،باعث اختلاف دردید می شود.بسیاری از نقدها درصوفیه بریکدیگر در عرفان نظری وعملی ،برخاسته از همین اختلاف مکاتب وسلاسل است.(همان ،۵۵).
موضوع جالب توجه در سیر ادوار تصوف این است که در هیچ دوره ای، جریان عمومی تصوف ، کمال جویان را خرسند نمی کرده است.این سیر نارضایتی هر قدرقرون بیشتری را در سیر تصوف پشت سر می گذاریم نمود بیشتری می یابد ودرنظر صوفیان هر قرن، تصوف عصر،پراز روی وریا جلوه می کند.این عامل در کنار میل طبیعی بشر به گذشته گرایی سبب شد تاصوفیان از گذشته تصوف باحسرت یاد کنندوانتقاداتی رابرمتصوفان عصر خویش واردسازند.(یوسف پور:۱۳۸۷،۶۶).
۲
عامل دیگر در انتقاد صوفیه از طریقت خویش ،تقابل تصوف عملی با تصوف ذوقی و نظری است.در بین مشایخ تصوف همواره گروهی گرایش به عمل و ریاضت از خود نشان می دادند و گروهی دیگر،اهل ذوق ونظریه پردازی بودند.از همین رو بوده است که هریک از مشایخ این دو گروه ،به انتقاد از شیوه یکدیگر پرداخته اند.
اما مهمترین عامل در انتقاد صوفیه بر طریقت خویش فاصله گرفتن تصوف از شریعت و مخالفت عالمان شرع است .در صوفیه جماعتی بوده اند از مسلمین که اساس کار آنها در عمل مبتنی بر مجاهدت مستقل فردی بوده است ودر علم بر معرفت مستقیم قلبی،همین عامل به تدریج سبب فاصله گرفتن تصوف از شریعت می شود از طرف دیگر متشرعه و علما،صوفیه را انکارمی کرده اند و به افراط یا تقصیر متهم می داشته اند. از اینرو برخی از مشایخ تصوف به دلیل شکاف بین طریقت و شریعت و نیز به دلیل مخالفت فقیهان زمان خود ، سعی در تطبیق تصوف بر مبنای شریعت نمودند واز همین رو انتقاداتی را بر مذهب خویش وارد نمودند.(زرین کوب:۱۳۷۳،۳۳).
مجموعه این عوامل سبب شد که صوفیه از عقاید و رسومی همچون :خرقه پوشی ،سماع و رقص ،شطحیات ،فنا،کرامات وولایت و همچنین انحرافاتی نظیر :اباحی گری ،ترک علم ،ترک نکاح، دنیاگرایی،ریا،سفروسیاحت،شاهد بازی وگدایی ونیز از صوفیان وجریان تصوف زمان خود،مشایخ صوفی و طریقه ملامتیه انتقاد کنند. در موضوع “نقد بزرگان صوفیه درآثار صوفیه “مراد ما از ” نقد” بیان ایرادها و انگشت نهادن بر کاستی هایی است که احیاناً در تاریخ تصوف به دید می آید.به عبارت دیگر ما می خواهیم بدانیم که بزرگان صوفیه درچه مواردی به ایراد و انتقاد از طریقت خویش پرداخته اند؛پس ما نه با جنبه های مثبت بلکه صرفاً با جنبه های منفی این مکتب ، آن هم ازدیدگاه بزرگان همین مکتب سر و کار داریم.
۱ – ۲ – ضرورت و پیشینه تحقیق :
تصوف به عنوان یک حرکت اجتماعی ،از قرن دوم هجری درسرزمین های اسلامی ریشه می گیرد و در قرن هفتم برگ و بار می یابد .همین نکته مهمترین توجیه ما در بررسی و نقد تصوف تا اواخر قرن هفتم هجری است .تصوف در ایران امروز ، البته دیگر آن نقش پر آب و رنگ گذشته را ندارد ،اما افکار صوفیانه ،خوب یا بد،در رگ و ریشه شخصیت تاریخی و فرهنگی ماروییده و اندیشه های عارفان درما به سنگینی رسوب کرده است .بی گمان اگر ژرف بنگریم ،در امیدها و ناامیدی ها، عشق ها و نفرت ها، شادی ها و غم ها آرزوها و خیال ها ، گریزها و گرایش ها و در ذهن و زبان و رفتار خود و جامعه خود ، جای پای آشکار و پنهان اندیشه های صوفیانه
را خواهیم یافت .از این روست که با هر کوششی از شناخت بهتر تصوف ، در حقیقت گامی به شناخت خود نزدیک تر می شویم . شاید آگاهی از همین نکته بوده است که محققان بسیاری را در عصر ما ، به شیوه های گوناگون ، به بررسی ،تحلیل و نقد تصوف وا داشته است. ( یوسف پور : ۱۳۸۷ ، ۲۲ )
۳
اگرچه در معرفی و نقد تصوف ، پژوهش های پر برگ و بار، بسیار به هم رسیده است ، عموم پژوهشگران، تصوف را در آیینه ی بینش خود دیده و از ظن خود یار آن شده اند . پژوهش مستقلی نیز درارتباط با نقد صوفیه یافت نشد اما آثار و تحقیقاتی در ارتباط با تصوف وجود دارند که در آنهابخشی به موضوع نقدصوفیه از خویش اختصاص یافته است.اما باید توجه داشت که هدف نویسندگان این آثاربررسی و پژوهش مستقل و جامع نقد صوفیه از خویش نبوده است.
از میان این آثارمی توان به موارد زیر اشاره کرد .
-
- زرین کوب،عبدالحسین ،(۱۳۶۲) ، دنباله جستجودر تصوف ایران ،تهران:امیرکبیر . نویسنده در فصل نخست کتاب ،نقد صوفیه برخویش را مورد پژوهش قرار داده است.
-
- یوسف پور،محمد کاظم ،(۱۳۸۷) نقد صوفیه،اصفهان: روزنه.
بخشی از اثر به نقد درونی صوفیه اختصاص یافته است که ناظر است به انتقاداتی که در درون خود صوفیه و نسبت به تصوف صورت گرفته است.
-
- امینی لاری ،لیلا،(۱۳۷۸)،سیر تاریخی عرفان نمایی در قرن های هفتم و هشتم ،دراین پایان نامه سعی شده است با مشخص کردن چارچوب مکتب اصیل عرفان و مرز عرفان و عرفان نمایی،این دوامر ازهم مجزا شود و شناخت عرفان نمایان با توجه به ویژگی های ایشان مقدور گردد.
دراین تحقیق سعی شده تاپنجره ای از درون تصوف به روی آن گشوده شود و این مکتب از منظر خود صوفیه مورد نقد و بررسی قرار گیرد.صوفیان خود بیشتر و پیشتر از دیگران، نقد تصوف را عیار سنجی کرده اند ودرهیچ دوره ای از ادوار نبوده است که صوفیان گفتار و رفتارهم مسلکان خود را به دیده نقادی ندیده و درتطهیر و تهذیب یکدیگر نکوشیده باشند ؛گسترش دامنه"انتقاد از خود “درمیان صوفیان نشان می دهدکه بزرگان صوفیه با نگاهی آسیب شناسانه ،آفات تصوف را به روشنی می دیده اند وهیچ غباری را بر آیینه عرفان ناب بر نمی تافته اند.
۱ – ۳ – سوالات تحقیق :
-
- صوفیانی که رویکرد انتقادی نسبت به تصوف دارند کدامند ؟
-
- علل و عوامل انتقادهای صوفیان چه بوده است ؟
۴
-
- کدام یک از مباحث خاص و رسوم صوفیه مورد انتقاد قرار گرفته است ؟
۱ – ۴ – روش تحقیق :
در این تحقیق از طریق مطالعه ی کتابخانه ای ، کتاب ها وآثار پیشنهادی و مربوط به موضوع گردآوری ، سپس شواهد مربوط به نقد صوفیه از خویش از درون کتب مربوط ، استخراج گردید و همچنین برای بررسی و تحلیل شواهد از چند اثر تحقیقی در مورد تصوف استفاده شده و در پایان در دو فصل جداگانه به بررسی عوامل و شواهد نقد صوفیه از خویش پرداخته شد .
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۵
فصل دوم : بررسی علل نقد صوفیه بر جریان تصوف
۶
۲ – ۱ - اختلاف مکاتب و سلاسل صوفیه :
تصوف ایران تا قرن هشتم از دو مکتب خراسان و عراق تشکیل یافته بود که این دو مکتب با یکدیگر تمایزات و اختلافاتی داشته اند.(یوسف پور:۱۳۸۷،۶۶) .با وجود تمایز دو مکتب خراسان و عراق ، طیبعی است که مشایخ دو طرف هر یک به نقد و محک زدن مکتب یکدیگر بپردازند و اختلافاتی در میان آنان به ظهور رسد.از جمله قشیری در اختلاف میان عراقیان و خراسانیان و این که ” رضا” از احوال است یا از مقامات ، سخن گفته است :
«خراسانیان گویند ، رضا از جمله مقامات بود ، این نهایت توکل است و معنی این باز آن آید که بنده به کسب و حیلت بدو رسد . و عراقیان می گویند ، رضا از جمله حالات است و بنده را اندرین کسب نبود بلکه اندر دل فرود آید چون حالت های دیگر ، و ممکن بود میان هر دو زبان جمع کردن . گویند بدایت رضا ، مکتسب بود بنده را و آن از مقامات است و نهایت وی از جمله احوال بود و مکتسب نیست » . ( قشیری:۱۳۷۴،۲۹۵ -۲۹۶).
ابوالقاسم جنید- از بزرگترین مشایخ بغداد- نیز بنا به روایت خواجه عبدالله انصاری در نقد مشایخ خراسان چنین گفته است :
«مردی فرا جنید گفت که : پیران خراسان را بر آن یافتم که حجاب سه است: یکی حجاب خلق، دیگر دینار و سه دیگر نفس. جنید جواب داد : این حجاب دل عام است . خاص محبوب به چیزی دیگرند: ” رؤیه الاعمال و مطالعه الثواب علیها و رؤیه النعمه ” » . (سلمی:۱۳۶۸،۲۸۳).
«یک بار نیز ابوبکر واسطی که از بغداد به نیشابور آمده بود ، از اصحاب ابوعثمان حیری پرسید که : پیر شما چه می فرماید شما را ؟ گفتند : به طاعت دائم و تقصیر دیدن اندرو گفت : این گبرکی محض است که شما را می فرماید . چرا غیبت نفرماید شما را از آن ، به دیدن آفریننده و داننده آن برشما ؟ واسطی آن خواست که ایشان را از محل اعجاب بیرون آرد نه آنکه به درجه تحقیر بایستند یا روا دارند که خللی در ادبی آید از آداب » .(همان،۴۱۳).