برگزاری بزرگداشت قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و ادامه اختلافات جبهه ملی با دولت بهانهایی به دست امینی برای سرکوب تجمع و باز داشت عدهایی از رهبران جبهه ملی گردید. حادثهی اول بهمن ۱۳۴۰ و هجوم وحشیانه به دانشگاه تهران نیز منجر به دستگیری عدهایی از سران جبهه ملی گردید در این حادثه تیمور بختیار مسبب شناخته و توسط دولت اخراج گردید (سحابی، ۱۳۸۶: ۲۴۶ ). این حادثه و برخی اقدامات دیگر جبهه ملی، مثل ایجاد شورای سیاسی در کنار شورای مرکزی و حضور افرادی چون نجم الملک و سید حسن تقیزاده و دکتر جلال عبده که مورد اعتراض مصدق نیز بود (سحابی، همان: ۲۴۴) باعث انتقاد و بدبینی مردم و کاهش اعتبار جبهه ملی نزد دانشجویان شد. با برکناری امینی، اسدالله اعلم نیز سعی در جذب رهبران جبهه ملی نمود که در این زمینه نتیجهای بدست نیاورد. با آزاد شدن رهبران جبهه ملی از زندان، نخستین و آخرین کنگره جبهه ملی دوم در ۴ دی ماه ۱۳۴۱ و با حضور ۱۷۰ نفر از اعضاء مؤسس و نمایندگان جبهه در سراسر کشور به مدت ۷ روز برگزار گردید. در این کنگره بیش از گذشته تضادهای درونی این گفتمان نمایان شد. دامنهی اختلافات هرروز در میان سوژههای این گفتمان از یک سو و از سوی دیگر میان هوادارانشان از جمله دانشجویان درحال بالا گرفتن بود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دکتر مصدق نیز به ساختار درونی جبهه تلاشی که برای تبدیل جبهه به یک حزب سیاسی میشد مخالفت ورزید. عدم استقبال و عضویت دادن به جامعه سوسیالیستهای ایران (توسط خلیل ملکی) نیز نهضت آزادی ایران از موارد انتقاد مصدق بود. رهبری جبهه ملی، نظر مصدق را غیر تشکیلاتی و غیر منطبق با واقعیت، ارزیابی نمود، اما مایل به ایستادگی و مقاومت در برابر نظرات مصدق، رهبری که از سوی همه آنان به بزرگی یاد میشد و پیامد این ماجرا استعفاء دستهجمعی رهبری جبهه ملی بود. مصدق درمخالفت با این عمل رهبری جبهه ملی، طی نامهای به اللهیار صالح نوشت: «کنارهگیری جنابعالی از جبهه ملی موجب یاس مردم است. یک رجل سیاسی هرگز از خدمت به جامعه نمیبایست خودداری کند. بیایید برای خیر جامعه، یک اساسنامه ای که مورد قبول عموم باشد تنظیم بفرمایید و با این عمل پسندیده جامعه را از خود راضی و برای خدمت به وطن عزیز مهیا نمایید، این است نظر ارادتمند، تا چه قبول افتد وچه درنظر آید.» (طیرانی، ۱۳۸۸: ۲۱)
بدینترتیب جبهه ملی دوم به دلایل ضعف سازماندهی و تشکیلات از ادامه حرکت باز ماند و به حاشیه رفت. در جمع بندی و تحلیل علل ناتوانی و شکست جبهه ملی دوم و انحلال آن در سال ۱۳۴۳ باید به همان عواملی اشاره کرد که در مورد جبهه ملی اول نیز وجود داشت مانند ساختار جبههیی، ابهام در ایدئولوژی و بیتوجهی به کادرسازی، خودمحوری و تکروی احزاب و سران جبهه، نبود راهبرد و تاکتیکهای مناسب در بهرهگیری از شرایط مساعد، ضعف دربار و شاه، عدم استفاده موثر از نیروی جوانان به ویژه دانشجویان و مهم تر از همه بیتوجهی و نادیده گرفتن عامل مذهب. نخبگان سیاسی در این برهه علیرغم حضور جذبی مردم در حمایت از آنان نتوانستند با عقلانیت در تشخیص درست نیازهای اصلی کشور دست یابند.
جبهه ملی دوم که در شرایط داخلی و خارجی مساعد برای فعالیت اپوزیسون کار خود را آغاز کرد، نتوانست با بهرهگیری مناسب از فرصت، فعالیتهایش را انسجام بخشیده و به کسب قدرت سیاسی نائل آید بلکه، بعکس به دلایلی که در زیر میآید از عهده حفظ ساختار خود برنیامد و به ناچار منحل گردید.
برای هر تشکل و سازمان سیاسی توافق همه جانبه اعضای آن نسبت به استراتژی تاکتیک حرکت و ترکیب سازمانی آن ضروری است به نظر میرسد جبهه ملی فاقد این ویژگی بوده است. جبهه ملی دوم از نظر ساختاری و تشکیلاتی و برنامه سیاسی بر پایه صحیحی بنا نشده بود و مسأله ترکیب سازمانی و عناصر تشکیلدهنده آن از موضوعات مهم مورد اختلاف سران و رهبران آن بود. جناح راست جبهه به ضرورت ساختار حزبی برای جبهه اعتقاد داشت و موفقیت آن را در گرو تبدیل آن به یک حزب سیاسی میدانست، درحالیکه جناح میانهرو و سایر نیروهای اپوزیسیون خواستار همکاری همه احزاب و گروه های سیاسی برای ایجاد جبهه واحد ضد استبدادی بودند.
به نظر میرسد که ساختار جبههای از عوامل مهم شکست جبهه ملی دوم بوده است چون در این ساختار گروهها علیرغم تفاوتهای زیاد در نحوه مبارزه با رژیم و تحقق اهداف سیاسی خود، تنها در یک هدف کلی مخالفت با دولت بویژه برنامههای سیاسی آن وحدت نظر داشتند که بدیهی است چنین وحدتی هرگز نمیتواند بقای سیاسی یک گروه را تضمین نماید. عضویت عناصر تشکیل دهنده جبهه از دیگر مسائل مورد اختلاف بود. چون شورای عالی جبهه هنگام سازماندهی آن، حزب ایران، ملت ایران و مردم را به عضویت پذیرفت ولی از پذیرش عضویت جامعه سوسیالیستهای ایران و نهضت آزادی ایران امتناع ورزید. با حضور افرادی مانندعباس سمیعی، رحیم عطایی، حسین فولادی، عباس رادنیا بدلیل تعلق به جناح رادیکال نهضت مقاومت ملی مخالفت شد و عضویت خلیل ملکی نیز مورد موافقت قرار نگرفت. (نجاتی،۱۳۷۱: ۱۴۷)
اختلاف نظر رهبران جبهه در تصمیم گیریهای اساسی از دلایلی بود که به شکست جبهه کمک نمود در حالیکه انسجام فکری و وحدت رویه عملی و اتفاق نظر در تاکتیک و استراتژی از ضرورتهای اولیه بقاء استمرار و موفقیت هر اپوزیسیونی است. به عنوان مثال در میتینگ میدان جلالیه در اردیبهشت ماه۱۳۴۰ ه.ش بر سر تنظیم و صدور اعلامیه مبنی بر محکوم ساختن کشتار پانزده خرداد به توافق نرسیدند. دومین موضوع مورد اختلاف استراتژی جبهه در مقابله با رژیم شاه بود و قشر جوان جبهه نسبت به وضع موجود انتقاد داشت و خواستار فعالیت تندتر، رادیکال تر و منسجمتر از جانب رهبران خود بودند.
یک بعدی بودن برنامه مبارزه جبهه ملی- لازمه موفقیت اپوزیسیون در مبارزات سیاسی عموماً و مبارزات انتخابات خصوصا ارائه برنامهای همه جانبه در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی است و قابلیت و توان بسیج و تجهیز تودهها در راستای منافع و اهداف یک گروه سیاسی، منوط به درک و ارزیابی درست گروه از نیازهای مهم و روز توده هاست. اشتباه اساسی جبهه ملی دوم این بود که همه نیروی خود را بر سر تحقق یک شعار یعنی انجام انتخابات گذاشت. حال آنکه اگر جبهه با درک به موقع و ارزیابی درست و واقع بینانهتر نیازها و انتظارات تودهها، برنامهای جامع برای تحقق آنها ارائه میکرد شانس و امکان موفقیتش به مراتب بیشتر بود همچنانکه جبهه ملی اول به رهبری دکتر مصدق به تحقق این مهم نائل آمد. جبهه ملی دوم بر شعاری پای میفشرد که بدلیل عدم جذابیت برای تودهها، در مقابل برنامههای امینی و بعداً دربار کمترین شانس موفقیتی نداشت. به بیان دیگر اساسا قرار دادن شعار ” مبارزه در راه انتخابات “ بعنوان یک هدف استراتژیک و مهم در مقابل برنامه امینی یعنی اصلاحات ارضی نمیتوانست برای تودهها جالب و جذاب باشد و آنان را به نفع اپوزیسیون بسیج نماید.
حزب یا هر گروه مخالفی باید از چنان ساختار تشکیلاتی برخوردار باشد تا بتواند در برابر هر اقدام و برنامه جناح حاکم عکسالعمل مناسب را به نمایش بگذارد. جبهه ملی دوم از این نظر با ضعف چشمگیری روبرو بود. به عنوان مثال در جریان انتخابات مجدد مجلس بیستم جبهه آنقدر در تعیین نامزدهای انتخاباتی خود تعلل ورزید تا بالاخره ناگزیر شد انتخابات را بدلیل نداشتن آمادگی تحریم کند. نمونه دیگر اینکه جبهه ملی دوم تا آخرین روزهای رفراندوم اصلاحات ارضی نتوانست برای هوادارنش راه و روشی در برابر رفراندوم تعیین کند و وقتی که در روزهای آخر اعلامیهای از طرف جبهه به چاپ رسید که آنهم به طور ناقص توزیع شد، پس از کلیگوییها و ابهامگویی به طرفدارانش توصیه کرده بود که بگویند: اصلاحات ارضی، بله، موافقم، دیکتاتوری، نه مخالفم، بدیهی است چنین موضعگیریای هوادران را بیش از پیش دچار ابهام و سردرگمی کرده بود .برخورد قهرآمیز و مبارزه کوبنده جبهه ملی دوم با دولت امینی را میتوان یکی از دلایل سقوط امینی و بعداً سبب شکست جبهه به شمار آورد. چون به نظر میرسد که اگر جبهه ملی از شکاف بین امینی و دربار- با توجه به اینکه امینی حاضر به دادن امتیازات به جبهه ملی نیز بود– بخوبی استفاده میکرد میتوانست امیدی به موفقیت داشته باشد اما مبارزه کوبنده جبهه با امینی بیشترین و بزرگترین خدمت به شاه و درباره و معادل انتحار سیاسی جبهه بود.
جبهه ملی دوم از نظر نیروها و عناصر تشکیل دهنده، اعضای رهبری و برنامه مبارزه سیاسی بیشتر به یک حرکت روشنفکری شباهت داشت تا یک جریان تودهای، درنتیجه نمیتوانست شرایط لازم برای رهبری تودهها را که چشم امید بدان دوخته بودند داشته باشد. جبهه نتوانست با طرح شعارهایی که منافع اقشار گوناگون جامعه را تأمین کند نیروهای اصلی بالقوه نهضت را به نیروهای بالفعل مبدل نماید و چون جز چند شعار کلی و مبهم سیاسی روز چیزی عرضه نکرد. طبعاً برای دهقانان و کارگران و سایر اقشار جامعه جاذبهای نداشت.
داشتن رهبری بارز وبرجسته و شناخته شده و مقبول همه اعضاءیا کثیر قریب به اتفاق آنان– که همگی خود را ملزم به تبعیت از وی بدانند، برای هدایت یک سازمان یا جبهه سیاسی که مدعی مبارزه با رژیم و خواستار اداره امور جامعه است، ضروری است که این ویژگی در جبهه ملی دوم مفقود بوده است. این جبهه نه تنها دارای رهبری سرشناس– برخلاف جبهه ملی اول که دکتر مصدق رهبر بارز و بلامنازع آن به شمار میرفتـ نبود بلکه گاهی اوقات جنگ قدرت و منازعه بر سر تعیین خط مشی بین اعضای شورای عالی جبهه در میگرفت که به نظر نگارنده ناشی از ساختار جبههای آن است چون شورایعالی مرکب از رهبران احزاب و گروههای متشکله بود که هر یک در تعیین نحوه مبارزه با رژیم خود را صاحبنظر میدانستند. در نتیجه این واقعیت سبب شد که به جای مذاکره انشعاب و جدایی را برگزینند روندی که به تضعیف و انحلال جبهه ملی دوم انجامید. پس از اعتراضات دکتر مصدق به اعضای هیئت اجرایی و شورایعالی جبهه ملی دوم نسبت به روند کار و ترکیب سازمانی آن و عدم امکان تعویض و تجدید نظر در اساسنامه جبهه که به انحلال جبهه ملی دوم انجامید، دکتر مصدق با ادامه تماس با نیروها و احزاب نهضت ملی تصمیم گرفت به آنان در بر پایی جبهه جدیدی به رهبری خودش یاری دهد. البته مکاتبات دانشجویان وابسته به جبهه ملی دوم که از روش رهبری جبهه در هدایت مبارزات سیاسی علیه رژیم نومید و ناراضی شده بودند، مشوق دیگری برای مصدق بود تا خود وارد صحنه شود. (نجاتی، همان :۱۴۸)
به سبب تحت نظر بودن دکتر مصدق در احمد آباد و زندانی بودن تعدادی از رهبران نهضت مقاومت ملی مثل بازرگان، سحابی، طالقانی و… و مراقبتهای شدید امنیتی، انجام ملاقات برای سازماندهی و تدوین اساسنامه جبهه ملی سوم با مشکلات فراوانی مواجه بود با همه این دشواریها اساسنامه جبهه در اوایل سال ۱۳۴۴ هـ.ش تدوین و مورد موافقت دکتر مصدق قرار گرفت. در این اساسنامه بر خلاف موضوع مورد اختلاف جبهه ملی دوم چنین آمد:«جبهه ملی سوم مرکز تجمع احزاب و جمعیتهای سیاسی و جامعه روحانیت و جامعه دانشجویان و سازمانهای سیاسی و اجتماعات صنفی و اتحادیهها و دستجات محلی است که هر یک از آنها مرام خاصی برای خود داشته باشند و با جبهه ملی سوم فقط داری یک مرام مشترک باشند که آزادی و استقلال ایران است بنابر این هیچ فردی که در یک اجتماع عضویت نداشته باشد نمیتواند وارد جبهه ملی بشود. بدین ترتیب جبهه ملی سوم در هفتم مرداد ماه ۱۳۴۴ با شرکت نهضت آزادی ایران، جامعه سوسیالیستها حزب ملت ایران و حزب مردم ایران تشکیل شد و موجودیتش را رسما اعلام کرد و مصمم گردید با رفع نقایص گذشته بار دیگر به فعالیت سیاسی اپوزیسیون در ایران تحرکی دوباره ببخشد اما سه هفته بعد از آن خلیل ملکی و برخی دیگر از اعضای رهبری جامعه سوسیالیستها، بازرگان، و جمعی از یارانش، فروهر، دکتر سامی و برخی دیگر دستگیر و روانه زندان شدند و بدینسان جبهه ملی سوم بسان نوزاد پیش از تولد از دنیا رفت. جبهه ملی چهارم همانند جبهه ملی دوم حاصل اعلان فضای باز سیاسی اواسط دهه ۱۳۵۰ هـ.ش از سوی رژیم سلطنتی بود اعلان وضعیت باز سیاسی در جامعه آنروز معلول شرایط بود که اهم آن بشرح زیرند:
شکست و به بن بست رسیدن برنامه انقلاب سفید شاه و ملت، بحران اقتصادی ناشی از تورم، تنشهای منبعث از نارضایتی طبقه متوسط، کاهش محصولات کشاورزی توام با افزایش بهای مواد خوراکی و اعمال فشار مجامع بینالمللی به رژیم شاه مبنی بر کاهش فشار سیاسی و مراعات حقوق بشر نسبت به اعضای اپوزیسیون و زندانیان سیاسی، تشدید مبارزات سیاسی مخالفان و سازماندهی جدی بخشی از آنان در اعلان فضای باز سیاسی بسیار مؤثر بودند. از دیگر عوامل خارجی که در روند تحولات داخلی ایران تأثیر گذاشت پیروزی دموکراتها در کاخ سفید و اعلام سیاست حقوق بشر کارتر بود. این سیاست معتقد بوده دوران دیکتاتوریهای بسته و عریان در کشورهای وابسته سر آمده است. این تز، تغییر دیکتاتوریها و یا اصلاح آن و ایجاد نظام ظاهرا دموکراتیک و اعطای آزادیهای سیاسی بیشتر و روی را آوردن افرادی که وابستگی شان آشکار نباشد را توصیه میکرد. آثار این سیاست، در سیاست داخلی و خارجی ایران که عملاً ارتباط تنگاتنگی با سیاست خارجی آمریکا داشت متجلی شد و با کنار رفتن هویدا و روی کار آمدن آموزگار جهت گیریهای سیاسی شاه به سوی نرمش و کاهش نسبی اختناق پیش رفت.
جبهه ملی چهارمـ تشکلی که پیش از این تقریبا سه بار به جمع آوری و سازماندهی نیروهایش پرداخته بود - در این فضای باز سیاسی که زمینه تشکیل، سازماندهی و تکوین نیروهای اپوزیسیون فراهم شده بود، فعالیتهایش را در آبان ۱۳۵۶ از سر گرفت و روز بیست و هشتم آبانماه، اتحاد نیروهای جبهه ملی طی صدور بیانیهای اعلام موجودیت کرد. به موجب این اعلامیه جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران، حزب ایران و حزب ملت ایران عناصر متشکله جبهه ملی چهارم بودند. حسیبی به عنوان رئیس شورای مرکزی، و سنجابی، بختیار، فروهر، رضا شایان و مشیری بعنوان اعضای کمیته مرکزی انتخاب شدند .اما این سوژه گفتمان ملی گرای لیبرال نیز با ظهور گفتمان اسلام سیاسی در آستانه انقلاب در گفتمان مذکور ادغام گردید.
با توجه به مطالب فوق، می توان گفت که؛ جبهه ملی مهمترین سوژه گفتمان ملیگرای لیبرال، به دلیل عدم در دسترس بودن، عدم قابلیت حصول، عدم مشروعیت دالهای این گفتمان و عدم توانایی در تجدید وتقویت دالهای اصلی و ساختار شکنی هژمونی آن توسط گفتمان رقیب از مفصل بندی تقاضاهای رقیب عاجز ماند بنابراین گفتمان ملیگرای لیبرال در برخورد با شرایط جدید اول میبایست با بازسازی های تئوریک ضعف خود را شناخته و بر طرف می کرد و برای جذب و مفصل بندی نیروها و تقاضاهای جدید اجتماعی چاره ایی می اندیشید ثانیاً این گفتمان به سازمانی قدرتمند و استراتژی، منسجم و رهبرانی شایسته نیاز داشت ولی این گفتمان تا آخر در حسرت همه این موارد باقی ماند.
مصدق با طرح شعار شاه باید سلطنت کند و نه حکومت عملاً راه را برای سلطه مجدد دیکتاتوری باز گذاشت، ضعف مهم دیگر جبهه ملی عدم سازمان منسجم و صحیح حزبی، نداشتن استراتژی وایدئولوژی مشخص بود. اگر ارگان حزبی در این تشکل به خوبی شکل می گرفت و گستره فعالیت آن فقط در تهران متمرکز نبود با رفتن مصدق این تشکیلات از هم نمی پاشید و با اعتباری که در بین توده مردم داشت می توانست به سازماندهی مردم و استفاده از پتانسیل بالای نیروی جامعه دست بزند.
تکیه افراطی بر محوریت فرد، برخی ویژگیها و خصلت های اعضای این گروه و به عقیده ریچارد کاتم توجه به احساسات بدون عقلانی کردن مناسبات اجتماعی از جمله عوامل ناپایداری این گفتمان بود بهطوری که پس از کودتای ۲۸ مرداد به رقم چند تلاش ناموفق این تشکل تا پیروزی انقلاب نتوانستند هژمونی خود را باز یابد اگر چه استبداد گفتمان حاکم در تعیین این سرنوشت تاثیر بسزایی داشت. اما نمی توان بر این مهم چشم پوشید که در صورت تدارک تشکل سراسری و منسجم در برابر گفتمان رقیب (رژیم پهلوی ) نیز مقابله با آن آسان نبود (عیوضی،۱۳۸۵: ۲۴۸).
جمع بندی
به دلیل فضای نسبتاً باز سیاسی در دهه بیست که با اشغال ایران توسط متفقین و سقوط گفتمان استبدادی پهلوی اول به وجود آمد عرصه برای ظهور وفعالیت گفتمان های متعدد در این برهه ای از زمان مهیا شد.گفتمان چپ توانست با برجسته کردن دالهای شناور مادی گرایی، مالکیت اشتراکی، مبارزه با خصوصیسازی و تضاد طبقاتی ومفصل بندی آنها حول محور دال مرکزی برابری جمعی به انسجام معنایی دست یافته و با ایجاد فضای استعاری بخش اعظمی از قشر های مهم جامعه از جمله کارگران شهری، خردهبروژوازیهای جدید و روشنفکران را به خود جذب نماید. در کنار آن، در اواسط دهه بیست گفتمان دیگری به نام گفتمان ملیگرای لیبرل که مهترین سوژه سیاسی آن جبهه ملی به رهبری مصدق بود،شکل گرفت .گفتمانی که با برجسته کردن دال دال های شناور آزادی، دموکراسی، نظام مشروطه سلطنتی …حول دال مرکزی استقلال نظام معنایی شکل دهد و هژمونی گفتمان پهلویسم را به چالش کشیده و ساختارمعنایی و نشانه شناختی گفتمان پهلویسم را درهم شکند.
اما به دلیل ضعف دال های (شناور و اصلی) گفتمان های چپ و لیبرال و متعاقب آن شرایط و اوضاع سیاسی حاکم بر جامعه، دو گفتمان مذکور نتوانستند هژمونی خود را تداوم بخشند. در نتیجه از درون دچار انشعاب شده و به حاشیه رانده شدند. گفتمان چپ به دلیل دنبالهروی از سیاستهای شوروی، عدم همخوانی دالها و نظام معنایی آن با مؤلفههای جامعه مذهبی ایران با توجه به علنی شدن اهداف و سیاستهای آن همچون رواج مادیگرایی، ماهیت ضد اسلامی، …تشتت و چند دستگی در درون حزب و ناامیدی روشنفکران از اقدامات مبارزهجویانه گفتمان مانند ترور نافرجام شاه رو به ضعف گرایید. گفتمان ملیگرای لیبرال نیز به دلیل ماهیت متزلزل ائتلافهای تشکیل دهنده گفتمان، کشمکش میان رهبران تند رو ملیگرا و مذهبی ، نگرش سکولاریستی رهبری آن و مشکلات درونی و گرایشهای موروثی…. ، هژمونی گفتمان مذکور را به چالش کشید و سرانجام با ائتلافی که میان نیروهای محافظه کار و ارتجاعی (دربار و روحانیونی که از سوی بریتانیا و آمریکا حمایت میشدند) به وجود آمد سلسله حوادثی را آفرید که منجر به انشعاب در درون گفتمان ملی گرای لیبرال شد و زمینه به حاشیه راندن آن را فراهم نمود.
با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گفتمان پهلویسم پس از مدتی وقفه مجدداً توانست هژمونی گذشته خود را باز یابد.به دلیل سیاست های اقتدار گرایانه شاه درجهت طردوغیریت سازی با گفتمان های مخالف، اکثر اعضای هر دو گفتمان دستگیر، زندانی وشکنجه شدند. اگر چه فعالیت های هر دو گفتمان در دوره های بعد به صورت علنی یا مخفی ادامه داشت. اما هیچ وقت نتوانستند همچون گذشته هژمونی خود را باز یابند.
فصل پنجم
گفتمان پهلویسم
مقدمه:
ظهور گفتمان پهلویسم محصول ناکامی گفتمان مشروطه در ساماندهی جامعه ایران در دستیابی به اهدافی بود که مشروطه خواهان تحقق آن را نوید داده بودند. فروپاشیِ هرگفتمان حاکم در شرایط بیقراری دالهای آن صورت می گیرد. که همین امر پیش زمینه شکلگیری و هژمون شدن گفتمان جایگزین را فراهم می سازد.گفتمان مشروطه نیز پس از هژمون شدن بنا به دلایلی با بی قراری هایی مواجه گردید.
فروپاشی نهضت مشروطه را اساساً معلول ابهام در ایدئولوژی از یک طرف و ماهیت متفاوت نیروهای مشروطه خواه از سوی دیگر می دانند. اما اگر خواسته باشیم مشروطه را در قالب مباحث گفتمانی توضیح دهیم باید گفت که هر دوعامل پیش گفته نشانگر بی قراری در ماهیت گفتمان مشروطه می باشد. به این معنا که هرگز حتی در سطح نظری ، اجماع لازم بین نیروهای مشروطه خواه بر سر مفاهیم اصلی گفتمانی از جمله آزادی، مساوات ، برابری ، عدالت و خود مفهوم مشروطه وجود نداشت و همین عدم اجماع نظری، حاکی از بیقراری اصول نظری گفتمان مشروطه میباشد که در واقعیت بیرونی و استقرار نظم سیاسی نوین و ایجاد حکومت جدید خود را به تصویر کشاند. این بی قراری ها پیامد های اجتماعی- سیاسی مخصوص به خود را در پی داشت. ضمن آنکه سایر تحولات، حوادث و شرایط داخلی، منطقهایی و بینالمللی بیقراری این دالها را تشدید نمود. تا آنجا که حاشیهرانی دالهای مزبور زمینه ظهورگفتمان پهلویسم به عنوان گفتمان جایگزین را فراهم نمود.
فروپاشی گفتمان مشروطه و تأثیر آن برظهور گفتمان پهلویسم
از تحولات تأثیر گذار بر بی قراری دال های گفتمان مشروطه، این که پس از آن، آشفتگیها و بحرانهای پی در پی جامعه ایران را فرا گرفت. جنگ جهانی اول نابسامانی ها را تشدید کرد. ایران به اشغال کشور های دیگر درآمد و به میدان جنگ تبدیل شد. هرج ومرج و ناامنی گسترش یافت و در هرگوشه کشور فرد یا گروهی به پا خواسته و حاکمیت دولت مرکزی و تمامیت ارضی ایران را به چالش طلبید. از سوی دیگر وقوع و شیوع بیماری های مرگبار که در این سال ها عمدتاً به دلیل هرج ومرج و غارت منابع غذایی مردم توسط نیروهای درگیر شدت گرفته بود ،اندک توان مردم را گرفت و صدها هزا نفر را به کام مرگ فرستاد. (فوران،۱۳۷۷: ۲۹۶)
در این شرایط دولت و مجلس نیز گرفتار اختلافات داخلی و درگیری های حزبی و جناحی بودند. بحران کابینه ها، تغییر پی در پی وزرا، انتقاد وکلا بویژه دموکرات ها از دولت، اشغال بخشهایی از کشور به دست روسها، اختلاف بر سر گرفتن وام از دول خارجی، یاغیگری در شهرها، فعالیت انجمن های مسلح، (امیری،۱۳۸۱: ۱۱۴) دخالت دولتهای روس و انگلیس درمسائل داخلی کشور به دلیل ضعف دولت مرکزی و نادیده گرفتن قراردادهای ۱۹۰۷ و۱۹۱۵، کشور را در آستانه فروپاشی قرار داد و دالهای گفتمان مشروطه را به سمت بی قراری هدایت کرد. در این شرایط همگان فقدان قدرتی را که مانع فروپاشی شود را احساس می کردند. گفتمان مشروطیت نه تنها نتوانسته بود وعده های خود را تحقق بخشد و گسترش پیشرفت و عدالت را در پی داشته باشد بلکه نابسامانی و آشفتگی جامعه را تشدید کرد (کاتوزیان،۱۳۷۵: ۸۶) به همین دلیل در این سال ها گفتمان مشروطه که زمانی مجاهدین مشروطه خواه به خاطردستیابی به مفاهیم آن جان باختند هژمونی خود را از دست داد و اعتبار دال های اصلی آن از بین رفت و توان جذب و هویت یابی آن گفتمان به شدت کاهش یافت و ریزش دال ها فزونی گرفت.
علما زمانی ازفعالان و حامیان مشروطه بودند و بر وجوب آن تأکید کرده و مخالفت با آن را مخالفت با امام زمان (عج) به شمار می آوردند. (حائری، ۱۳۷۸: ۱۶۷) اما با اعدام شیخ فضل الله نوری، ترور سیدعبدالله بهبهانی، مرگ مشکوک طباطبایی و همچنین اقدامات احزابی چون دموکرات ها در مخالفت علنی با مذهب وجدایی آن از امور سیاسی به دلیل عدم تحقق دال های گفتمان مشروطه از جمله آزادی، امنیت، قانون واسلام،آرام آرام از مشروطه رو گردان شدند و حتی رغبتی به شنیدن نام آن به خودشان نشان نمیدادند. (ادیب هروی،۱۳۳۱: ۴۴) از سوی دیگر پس از مرگ آخوند خراسانی مرجعیت در اختیار سیدکاظم یزدی از مخالفان مشروطه قرار گرفت و بدینترتیب شور مشروطه خواهی در میان علما به کلی فروکش کرد و اعتبار مذهبی مشروطه متزلزل گردید. طبیعی بود که در این شرایط نابسامان فکری تغییر اوج گیرد (بهار، ۱۳۷۷: ۶۶) و نظریه ها و اسطوره های جدید برای رهایی از آشفتگی و بیقراری ظهور نماید.
«نظریه مشروطه را علما بسط دادند. اما، در این مقطع با کنار رفتن آنان روشنفکران جوان سرخورده از مشروطه سردمداری تفکر سیاسی را برعهده گرفتند. روزنامه ها و مجلاتی چون کاوه و نامه فرهنگستان و آینده به کانون اصلی طرح و نظریه ها و اندیشه های جدید تبدیل شدندو زمینه های ظهور گفتمانی نو در عرصه سیاست را فراهم کردند. غرب، سکولاریسم، دیکتاتوری مصلح و ناسیونالیسم مهمترین دالهای گفتمان در حال ظهور را تشکیل میدادند. حاملان این گفتمان جدید عمدتاً روشنفکران سکولار قبل از مشروطه بودند که به جای دموکراسی و آزادی این بار منادی استبداد منور شده و به دنبال دیکتاتوری مصلح وانقلابی گشتند تا ایران را به زور قافله تمدن نزدیک کنند». (حسینی زاده، ۱۳۸۶: ۱۰۴) برخلاف مشروطه که در صدد تلفیق سنتها و مذهب ایران با نظام سیاسی غرب بود گفتمان جدید بر پذیرش یکباره تمدن سکولار غربی و فرنگی شدن جامعه ایران تأکید داشت و هرگونه دخالت علما در سیاست را نفی میکرد. (حسینی زاده، همان: ۱۰۵)
به همین دلیل گفتمان پهلویسم توانست از بیقراری گفتمان مشروطه بهرهبرداری نموده و با به حاشیه راندن گفتمان حاکم دال های خود را مفصلبندی نماید.در چنین شرایطی بود که از دیکتاتوری انقلابی به سخن به بیان آمد. دیکتاتور در حقیقت پوششدهنده هرج و مرجهای ناشی از آزادی به عنوان دالهای گفتمان حاکم جلوه نمود و با ایجاد امنیت اجتماعی و… در قالب ایجاد ارتش نوین به دال های خود استحکام بخشید. از سوی دیگر واژه انقلابی از خلق نظام معنایی جدید برای غلبه بر بی قراریهایی منجر به نارساییها و کمبود اجتماعی– اقتصادی حکایت دارد.
ظهورگفتمان پهلویسم اول و سیر آن از عامگرایی استعاری تا خصلت خاصگرایی
زمانی که ایمان به مشروطه از بین رفت .جامعه به دنبال شخصیت نیرومندی بود تا به اوضاع آشفته ایران سروسامان دهد.درنتیجه با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و پیدایش رضا خان با شخصیتی مقتدر و نظامی،آخرین بقایای گفتمان مشروطه خواهی نیز به حاشیه رانده شد.و گفتمان پهلویسم با تکیه بر غرب گرایی،ناسیونالیسم ، سکولاریسم و استبداد سنتی ایران شکل گرفت. رضاخان به کمک روشنفکرانی که از مفاهیم مشروطه ناامید شده بودند قدرت را بدست گرفت و اهدافی را که آنان پیش نهاده بودند به اجرا در آورد. (ملائی،۱۳۸۱ :۱۹۱ )
رضا خان تا پیش از به قدرت رسیدن تلاش کرد تا همراهی همگان به ویژه روحانیون و روشنفکران را به دست آورد. به عبارت دیگر رضاخان قبل اینکه بر تخت سلطنت بنشیند خواستهها و تقاضاهای بخشهای مختلف جامعه را نمایندگی میکرد. یکی از کارهای وی تظاهر به مذهب بود. در دستهه ای عزاداری و روضهخوانی شرکت می کرد. به علما قول داده بود پس از به سلطنت رسیدن اصل دوم متمم قانون اساسی را که مبتنی بر نظارت پنج تن از علما برمصوبات مجلس بود را به اجرا بگذارد و…درواقع در این دوران گفتمان پهلویسم شکل استعاری به خود گرفت و ماهیت خود را پنهان ساخت. اما هنگامی که پایههای قدرت وی محکم شد، بهتدریج تغییر رویه داد و سیاست به ظاهر مذهبی خود را کنار گذاشت. (نظرپور، ۱۳۸۴: ۸۵)
بنابراین با آغاز سلطنت رضاشاه، پهلویسم به عنوان گفتمان غالب و مسلط جامعه توانست به هژمونی دست یابد. از جمله عناصر اصلی گفتمان پهلویسم میتوان به ایجاد دولت مدرن(مدرنزاسیون)، تقویت ناسیونالیسم، سکولاریزم وحاشیهرانی و غیریتسازی گفتمان دینی، احیاء مفاخر باستانی ایران، تمرکز سیاسی و نظم و امنیت و اصلاحات اداری اشاره کرد. شکل زیر چگونگی مفصل بندی دالهای گفتمان پهلویسم را نشان می دهد:
شکل ۵-۱.چگونگی مفصل بندی دالهای گفتمان پهلویسم اول
دالهای گفتمان پهلویسم:
ناسیونالیسم:
یکی از دالهای اساسی در گفتمان پهلویسم، ناسیونالیسم میباشد که با مفصلبندی با دیگر دالهای این گفتمان توانست به هژمونی برسد. ناسیونالیسم پهلوی اول زمانی شکل گرفت که پیش از آن در افکار روشنفکران وشاعران و نویسندگان تجلی یافته بود. احساسات تند و افراطی ناسیونالیستی در اشعار شاعرانی همچون محمدرضا عشقی، ابوالقاسم عارف، فرخی یزدی و ابوالقاسم لاهوتی به چشم میخورد. همچنین نویسندگانی چون تقیزاده، ایرانشهر، پور داود، فروغی، کسروی و هدایت مبانی نظری اندیشههای ناسیونالیستی را فراهم کردند.
تجلی تفکر ناسیونالیستی در رفتار فرهنگی حکومت، ابتدا به صورت بیگانهستیزی و ابراز تنفر از هرگونه تظاهر غیرایرانی جلوه کرد. اما بعداً فرهنگ اروپایی از این قاعده مستثنی شد و فرهنگ و زبان اسلامی و عربی مورد هجوم قرار گرفت. رضاشاه در تقریر و تحکیم هویت خویش، اسلام را به عنوان دگر ایدئولوژی ، مسلمان ایرانی را به عنوان دگر درونی و عرب را به مثابه دگر بیرونی خود تعریف و سعی نمود جغرافیای خود را جایی در درون مدار و حریم گفتمانی غرب جستجو کند. (ابطحی، ۱۳۸۷: ۲۴)
یکی از محورهای اساسی سیاست فرهنگی حکومت رضاشاه، گرایش به ایران باستان به بهای دوری از میراث اسلامی بود. از جمله اقداماتی که در این راستا انجام شد، تشکیل فرهنگستان زبان فارسی بود. سیاستگزاران حکومت پهلوی با هدف به فراموشی سپردن میراث غنی ایران اسلامی قصد داشتند بسیاری از واژهایی را که طی قرون متمادی در زبان فارسی تداوم یافته و مردم عادی یا شاعران و نویسندگان بهکار میبردند، کنار نهاده و الفاظ جدیدی رواج دهند. کنگره بینالمللی هزارهی فردوسی در سال ۱۳۱۳ در راستای احیای ارزشهای ملی و میهنی، تشکیل گردید.(بینا، سقوط، ۱۳۸۴: ۳۴۶ ) در خصوص نامهای ماه ها، مجلس در ۱۱ فروردین ۱۳۰۴، تصویب کرد که ماه ها به نامهای باستانی ایرانی خوانده شود.
ناسیونالیسم شاهنشاهی(سلطنت)
در ارتباط با سلطنت به عنوان دال مرکزی گفتمان پهلویسم، باشگاه ایران باستان در ستایش و مقدس شمردن شاه به عنوان نماد هویت و انسجام و با شعار «خدا، شاه، میهن» تأسیس شد و روزنامهایی با این عنوان دایر گردید که بهکرار از احیای عظمت مرزهای ایران همانند دوران کوروش و داریوش صحبت می کرد (امیری، ۱۳۸۱: ۱۳۱-۱۳۲)به عبارتی گنجاندن دال سلطنت در مرکز گفتمان پهلویسم نوعی بازگشت به ایران قبل از مشروطه به شمار میآید.
امین بنانی در اظهار نظری جالب در مورد رضاشاه میگوید: «رضاشاه هم مثل سایر اقشار از گفتمانی ناسیونالیستی متأثر گشته بود و همانند دیگر اقشار جامعه ایران دارای تمایلات ناسیونالیستی شدید گشته بود و این داوری در مورد او پذیرفته میشود که وی ایران را دوست میداشت و عظمت خود را در شکوه و عظمت ایران میدید» هرچند که با دست گرفتن قدرت استبدادی، دستخوش وسوسهی یکی دانستن علایق شخصی خود با علایق کشور شد(Banani,1962: 45 ).
غرب گرایی
در گفتمان پهلوی با تولید شکل جدیدی از هویت ملی از سوی رضاشاه، مبانی مشروعیت جدیدی را بنیان نهاد که یکی از دالهای آن مبتنی بر بر ناسیونالیسم سکولار باستانگرا در قالب مدرنزاسیون بود. این نوع گفتمان که مورد پذیرش غربیها قرار گرفت، مذهب، ارزشها و سنتهای بومی را به حاشیه راند و تلاش کرد تا به تقلید از فرهنگ و تمدن غربی بپردازد. به عبارتی دعوت به غربگرایی و غربیسازی نوع زندگی که مبین دعوت به مصرف کالاهای وارداتی و پذیرش الگوهای فرهنگی غرب است. (نظری،۱۳۸۱: ۷۵)
سررید ربولارد وزیر مختار انگلیس در سالهای ۱۳۱۸تا ۱۳۲۴ در تهران درخصوص اعتراف و اصرار رضاشاه در رواج غربگرایی، در خاطرات خود مینویسد: «رضا خان کوشش داشت تا کشورش را در همان راه ترکیه هدایت کند،قوانین و رسوم اروپایی را در ایران به اجرا گذارد وحتی ایرانیان را به استفاده از لباسهای غربی وادار سازد. جماعت زنان نیز در مقابل دستور تغییر لباس به انحاء مختلف ممانعت میکردند و از اینکه چادرهایشان توسط پلیس پاره میشد، تنفر خود را ابراز میداشتند ….». (ربولارد، بی تا،۲۲ -۲۳)
۲-۳-۱-۱- سن
میگوید که افراد مسن تر نسبت به جوانتر ها بهره وری کمتری دارند ولی اینطور نیست. چون بر خلاف افراد جوان آنها تجربه بیشتری دارند. و نیز افراد جوان به خاطر فقدان موقعیت شغل خود را از دست میدهند. با این وجود افراد مسن تر ممکن است به خاطر مشکلات جسمانی که برای آنها بوجود میآید بخشی از غیبتهای سازمانی باشند.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۳-۱-۲- جنسیت
اولین مسئله ای که باید در نظر داشت این است که بین زنان و مردان تفاوت اندکی در عملکرد کاری وجود دارد. با توجه به ساعات کاری، زنان ساعاتی را ترجیح میدهند که بتوان کار آنها را با هم ادغام کرد. مطالعات مربوط به زنان نشان دهنده این است که میزان غیبت کاری در زنان بیشتر است و این شاید به خاطر فرهنگی است که در آن زنان با خانه و شرایط خانواده پیوند دارند.
۲-۳-۱-۳- وضعیت تأهل
شواهد زیادی در این زمینه وجود ندارد ولی این باور وجود دارد که مردان متأهل مسئول تر هستند، غیبت کاری کمتری دارند، و در کار رضایت بیشتری دارند زیرا آنها مسئولیت خانواده را به عهده دارند و باید علایق آنها را مورد توجه قرار دهند.
۲-۳-۲- شخصیت
با وجود اینکه شخصیت مدتهاست که مورد توجه صاحبنظران قرار دارد، توافق کلی در مورد معنای دقیق شخصیت وجود ندارد. بیشتر این جدال میتواند بر اثر این واقعیت باشد که افراد در علوم رفتاری و عمومی شخصیت را از دیدگاه های مختلف تعریف میکنند. اغلب، افراد تمایل دارند تا شخصیت را با موقعیت اجتماعی (خوب، محبوب و با شخصیت) برابر قرار دهند و یا شخصیت را با یک مشخصه غالب تشریح کنند (قوی، ضعیف، مؤدب). از طرف دیگر، روانشناسان دیدگاهی متفاوت دارند. ولی به طور کلی، شخصیت به معنای توانایی تحت تأثیر قراردادن دیگران، درک و ابراز خود، تعریف میشود و از مجموعه ای از صفات و ویژگیهای مشخص که میتواند برای مقایسه اشخاص با یکدیگر مورد استفاده قرار بگیرند تشکیل شده است. در حقیقت، یکی از عوامل مهم در ایجاد تفاوتهای فردی همان شخصیت است.
مفهوم شخصیت از آن جهت اهمیت دارد، که به نظر اکثر مدیران نقش عمده ای در چگونگی ادراک، ارزیابی و واکنش افراد در برابر محیط میتواند داشته باشد. از جمله ویژگیهای شخصیتی که بر روی رفتار سازمانی تأثیر دارند عبارتند از: ارزیابی خود (عزت نفس و مرکز کنترل)، نیرنگ بازی، خود شیفتگی، کنترل خویش، خطر پذیری، شخصیت نوع آو شخصیتهای مبتکر به علاوه عوامل مؤثر در شکل گیری شخصیت عبارتند از: عاملهای زیستی، عاملهای اجتماعی، عوامل فرهنگی، وراثت و عوامل موقعیتی (لوتانز، ۱۹۹۲).
۲-۳-۲-۱- تعاریف مختلف در باب شخصیت
شخصیت عبارت است از شکل منحصر به فرد و طرح کلی طبیعت انسانی که با عنوان یک الگوی توسعه یافته از خصایص منظم، سازگاری های خاص و داستانهای زندگی، که در یک فرهنگ خاص پیچیدگی یافته و قابل تمایز میباشد (ای یونگ، ۲۰۱۱؛ مک آدامز و پالز[۷۱]، ۲۰۰۶) و سبب تمایز یک فرد از فرد دیگر میشود (بیر و بروکس، ۲۰۱۱) به عبارت دیگر شخصیت به الگوهای خاص تفکر، احساس و رفتار یک نفر اطلاق میشود که همراه با مکانیسم های روانشناختی در پشت آن الگوها عمل میکنند (فاندر[۷۲]، ۲۰۰۴؛ پروین، شرون و جان[۷۳]، ۲۰۰۵) این خصایص و مکانیسمها نسبتاً پایدار بوده و نمودی از کار جمعی زیر سیستمهای روانشناسی اصلی فرد است (مایر[۷۴]، ۲۰۰۷) و تعاملات و سازگاری فرد با محیط های فیزیکی و اجتماعی را رقم میزند (لارنس و باس[۷۵]، ۲۰۰۵). روانشناسانی مثل شولتز معتقدند که شخصیت هر فرد مجموعهای از ویژگیهای بادوام و منحصر به فرد است، که امکان دارد در پاسخ به موقعیتهای مختلف تغییر کند (شولتز و شولتز، ۱۳۸۶). بطور کلی، از مجموع تعاریف مطرح شده میتوان نتیجه گرفت، که شخصیت هر فرد ترکیبی از ویژگیهای منحصر به فردی است که سبب شناسایی فرد در خلال روابط وی با دیگران میشود.
۲-۳ -۲-۲-سطوح مختلف شخصیت
ای یونگ (۲۰۱۱) و ویلت و رول[۷۶] (۲۰۰۹) برای شخصیت افراد سه سطح متصور میشوند. خصایص، سازواری ویژه و داستانهای زندگی.
خصایص، تشریح گر الگوهای نسبتاً ثابت رفتاری، انگیزشی، عواطف و ادراک میباشند، در حالیکه سازواری ویژه و داستانهای زندگی هر دو سازگاری فرد با محیط اجتماعی و فرهنگی را نشان میدهند.
۲-۳-۲-۳- نظریه های مختلف در باب شخصیت
متخصصان مختلف رویکردهای متنوعی از شخصیت را مورد بررسی قرار داده اند ولی به طور کلی مطالعات مربوط به شخصیت را به دو رویکرد اصلی نظریه ای و اندیشه نگارانه میتوان تقسیم بندی کرد (مولینز، ۲۰۰۲).
۲-۳-۲-۳-۱-رویکردهای نظریه ای[۷۷]
اصولا به جمع آوری داده های گروهی علاقه دارند به این معنا که تئوری پردازان،با بهره گرفتن از تولید ابزار اثربخش اندازه گیری خصایص، به جمع آوری شواهدی در رابطه با شناسایی خصایص شخصیتی برای مقایسه افراد میپردازند. یک هدف اصلی و مهم و نیز پیامد این روش امکان پذیر بودن پیش بینی رفتار است. این رویکرد روش های استفاده شده در علوم طبیعی را به جهان اجتماعی انتقال میدهد و در عین حال تأثیرات محیط و اجتماع را اندک، شخصیت را ثابت، موروثی و مقاوم در برابر تغییرات تلقی میکند. این رویکرد ادعا دارد که اندازه گیری و پیش بینی روشی که تیپهای شخصیتی در شرایط خاص از خود بروز میدهند امکان پذیر است (مولینز، ۲۰۰۲). از نمونه های این رویکرد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
نظریه ایزنیک[۷۸] در مورد تیپهای شخصیتی(۱۹۶۷)
وی بر اساس تحقیقاتی که انجام داد به این نتیجه رسید که دو تفاوت اصلی در افراد وجود دارد که قابل اندازه گیری است: برون گرایی و ثبات. بر این اساس افراد میتوانند در یکی از چهار گروه شخصیتی برون گرا، درون گرا، باثبات و روان رنجور جای گیرند.
نظریه کتل[۷۹] در مورد شناسایی ویژگیهای شخصیتی(۱۹۷۷)
بر اساس تحقیقات وی دو نوع خصیصه شخصیتی هویدا شد:خصایص سطحی که به طور یکنواخت در کنار هم جمع میشوند و خصایص منبع که به نظر میرسد در بستر خصایص سطحی قرار دارند و خصایصی که در رفتار فرد تمایل به هویدا شدن دارند را تعیین میکنند.
روش ۵ بزرگ مک کری و کاستا[۸۰](۱۹۸۹)
یکی دیگر از روش های مرتبط با شناسایی خصایص شخصیتی افراد است که حاصل نتایج بسیاری از تحقیقات مختلف است و توسط محققان دیگر نظیر باریک (۱۹۹۳) تکمیل شد و توسعه یافت. این روش بر اساس ۵ دسته از ویژگیهای شخصیتی شکل گرفته که عبارتند از:
برون گرایی:ابراز احساسات، اجتماعی، برونگرا
توافق:خوش قلب، قابل اعتماد، همکاری کننده
وجدان:مسئول، قابل تکیه، مقاوم.
ثبات عاطفی:غیر نگران، راحت، آرام
تجربه پذیری:اهل خیالبافی، کنجکاو، دارای ذهن گسترده
۲-۳-۲-۳-۲-رویکرد اندیشه نگارانه[۸۱]
این رویکرد به بررسی منحصر به فرد بودن افراد و توسعه ادراک از خویشتن میپردازد. آنها پیشرفت شخصیتی را فرایندی به حساب میآورند که در برابر تغییر مقاومت نمیکند. افراد را در مورد محیط پاسخگو و پویاییهای تعاملات آنان را به عنوان یک بخش حیاتی در شکل گیری شخصیت متصور میشوند. از این منظر، اندازه گیری خصایص به آن سبب نامناسب است که پاسخهای یک فرد در مقایسه با یک فرد دیگر ممکن است متفاوت و غیر قابل مقایسه باشد. به عنوان مثال، راجرز [۸۲](۱۹۸۰) ادعا دارد که شخصیت از بین روابط فردی ظاهر میشود. او بر اهمیت تحقق هدف و رشد روانشناختی تأکید دارد. از نظر او یک فرد برای رسیدن به استقلال و خلاقیت و در تلاش برای شکوفایی خویشتن نیازمند ابراز عواطف است.
میید[۸۳] (۱۹۴۳) نیز قادر به جداسازی عقیده شخصیت فرد از مفهوم اجتماعی آن نبود. به نظر او ما به عنوان افراد تنها زمانی میتوانیم احساسی از خویشتن داشته باشیم که با دیگران در ارتباط باشیم.
کولی[۸۴] (۱۹۶۵) نیز همانند میید بر اهمیت رشد ابتدایی و معاشرت تأکید دارد. او باور دارد که عواطف و برداشتی که ما از خود داریم ذاتی است ولی به وسیله تجربه توسعه مییابد. وی عبارت خویشتن شیشه ای را به کار میبرد، یعنی ما از طریق روابطمان با دیگران و عکس العمل آنها نسبت به ما خویشتن خود را میشناسیم.
اریکسون[۸۵](۱۹۸۰) توسعه شخصیت را در طول زندگی متداوم و پیوسته میداند. وی به تأثیر تجربیات بر روی توسعه درک از خویشتن و اینکه افراد مختلف چگونه تعارضات شخصی را حل و فصل میکنند علاقمند بود.
۲-۳-۲-۳-۳- رویکرد تحلیل روانشناختی و رویکرد شناختی
نظریات برخی از محققان به طور کامل در یکی از این دو دسته بالا قرار نمیگیرد و این سبب نمایان شدن دو رویکرد بارز دیگر شامل؛ رویکرد تحلیل روانشناختی با حضور نمایندگانی نظیر فروید (۱۸۵۶-۱۹۳۹) و نئو فرویدین ها مثل یونگ[۸۶] (۱۹۶۸) و رویکرد شناختی به نمایندگی جرج کلی[۸۷](۱۹۷۱) شد.
فروید از این نظر که به خویشتن فرد و توسعه آن علاقه دارد اندیشه نگار است، ولی نظریه او به دنبال رشد شخصیت و تغییر بعد از دوران کودکی نیست. رویکرد تحلیل روانشناسی وی به اهمیت تجارب کودکی، روابط والدین، و برخورد با مشکلات ونیز سطوح مختلف آگاهی و تأثیر ذهن ناخودآگاه بر روی رفتار و نیز شناسایی کل یک فرد در ارتباط با گذشته تأکید دارد. از طرف دیگر نظریه یونگ فضای خالی ایده های فروید نسبت به رویکردهای شخصیتی مدرن را پر میکند. او سه سطح شخصیتی را تشریح میکند: سطح آگاهانه (واقعیت روزمره)، سطح نا آگاهانه (که در برگیرنده عقده های فردی است)، و یک سطح نا خود آگاه جمعی (که ذخیره ای از تجارب تکامل یافته و جهانی ماست).
جرج کلی نیز نظریه ای دارد که بر اساس آن وی تنها به رشد شخصیت توجه نمیکند بلکه او کل یک فرد را بر اساس ادراکات، نگرش ها و اهداف وی در نظر میگیر د. به زعم او شخصیت فرد عبارت است از یک روش فردی برای ساخت و آزمون دنیای اطراف.
۲-۳-۲-۳-۴-نظریات نوع شناختی
این نظریات به شناخت انواع تیپهای شخصیتی میپردازد که برخی از آنها عبارتند از:
شلدون[۸۸] (۱۹۴۲): وی افراد را در سه گروه جای داد: افراد چاق: آرام، دوستدار روابط اجتماعی
افراد ماهیچه ای: قوی و پر انرژی
افراد لاغر:بلند قد، ظریف، اهل تفکر، هنرمند و درون گرا
فراید من و روزن من[۸۹](۱۹۷۴): که افراد را به دو گروه تیپ آ و ب تقسیم کردند.
فارلی[۹۰]( (۱۹۹۰): که تیپ تی را افرادی میداند که به دنبال خطر کردن هستند.
یونگ(۱۹۷۱): که به تحلیل شخصیت های درونگرا و برونگرا پرداخت.
میر و بریگز[۹۱]( (۱۹۶۲، ۱۹۷۶، ۱۹۸۵): آنها ۱۶ نوع شخصیت را شناسایی کردند و بر این باورند که تفاوتهای اساسی در ادراک و قضاوت شناختی در نتیجه ۴ تفاوت اساسی در رفتار است: احساس، غریزه نا آگاهانه، قضاوت به تفکر، عواطف.
جیمز کین[۹۲]( (۱۹۶۷) نیز به شناسایی تیپهای شخصیتی مذهبی و عصبی پرداخت.
به پژوهش بیشتری دارد .
در تحقیقی که در کانادا توسط جنیفر[۶] (۲۰۰۰) انجام گرفت مشخص شد که طی سالهای اخیر میزان باروری بسیار کاهش یافته و حتی زیر حد جایگزینی بوده است و عوامل متعددی در کاهش تعداد فرزندان نقش داشتند. عواملی که ارتباط مستقیمی با تعداد فرزندان داشتند ، در برگیرنده مواردی از جمله تحصیلات کمتر از دبیرستان، داشتن همسر بیکار و تصور خوب تا عالی از سلامتی بودند .
کرزر و وایت[۷] (۲۰۰۸) ، در پژوهشی با عنوان مسیر ایتالیا به سوی باروری خیلی پایین ، با روش تحلیل طولی ، عوامل فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی را که باعث افت شدید باروری در این کشور بوده مورد بررسی قرار داده است . وی دلایل کاهش باروری در این کشور را روی آوردن به شیوه های زندگی مدرن دنیوی می داند . این نتیجه بر اساس نظریه های ISDT بوده که جابه جایی ارزش ها و فرهنگ از دو جهت اشاره می کند . ابتداحرکت خانواده از خانواده گرایی به فرزندگرایی و بعد حرکت از وابستگی مذهبی به سکولاریزم(دنیا گرایی) می باشد .
اکرت جف و استیر[۸] (۲۰۰۹ ) نیز در پژوهشی با عنوان « رفتار اصولی و اقتصادی، باروری و اشتغال زنان در اسرائیل» نشان می دهد که متغییر های فرهنگی تصمیم های باروری و گرایش به فرزند آوری را تحت تأثیر قرار می دهند . اما متغیر های اقتصادی تصمیم های باروری را تحت تأثیر قرار نمی دهد(عنایت و پرنیان ،۱۳۹۲) .
مبانی نظری
در پژوهش حاضر مفهوم اساسی گرایش به فرزندآوری با تئوریهای مختلف پاردوکسیکالی قابل بررسی می باشد از آنجا که جامعه جهانی در برهه ای دارای تولید مثل زیاد و کاهش مرگ و میر بوده منجر به افزایش جمعیت و به اصطلاح در حال انفجار بوده است بر همین اساس بسیاری از اندیشمندان تئوریهای خود را جهت کنترل جمعیت مطرح کرده اند که می توان بعضا در نقطه مقابل نیز استفاده کرد. بنابراین در اینجا از تئوریهای مختلفی سخن به میان خواهد آمد زیرا تئوری بنیان علمی یک پژوهش را معماری صحیح خواهد کرد .
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
گرایش به باروری:
تا کنون تئوری ها ، نظریه ها و مدل های گوناگونی در زمینه فرزندآوری و عوامل موثر بر آن ارائه شده است . هرکدام از این نظریه ها از دیدگاه خاص خود به موضوع نگریسته و به تبیین تغیرات باروری و فرزندآوری پرداخته است که در این بخش سعی می شود به برخی از این تئوری ها اشاره ای شود .
تئوریهای اقتصادی – اجتماعی فرزند آوری :
صاحب نظران این اندیشه بر این باورند که جهت تبیین باروری باید ترکیبی از عوامل اجتماعی را به کار گرفت . استرلین از برجسته ترین نظریه پردازانی است که با بهره گرفتن از تئوریهایی اقتصادی باروری و فرزنداوری در صدد تبیین این رویکرد می باشد که به تئوری عرضه و تقاضا شهرت یافته است . اساس تئوری این است که سطح باروری در یک جامعه به وسیله انتخابهای صورت گرفته توسط زوجین در زمینه فرهنگی و خانوادگی اشان صورت می گیرد . والدین سعی می کنند تا تعادلی را بین قابلیت عرضه فرزند یعنی توان فیزیکی زاد و ولد زنان و تقاضا برای بچه که همان شمار کودکان زنده ایده آل است برقرار نمایند( ویکز،[۹] ۱۹۹۸ :۱۹۴، به نقل از حسینی ۱۳۸۱: ۵۲) . بر اساس این نظریه چنانچه فرزند به عنوان کالا در نظر گرفته شود ارزش های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه در تعیین شمار مطلوب فرزندان نقش تعیین کننده دارد . در این ارتباط دو متغیر حائز اهمیت است ، اولا مخارج فرزندان که جنبه اقتصادی دارد و دوم تمایلات ذهنی والدین که در ارتباط با مجموعه ای از عوامل اجتماعی - فرهنگی و روانی همراه می باشد ( همان) .
ارزش های اقتصادی
مخارج فرزندان
تمایلات ذهنی
ارزش های اجتماعی
شمار مطلوب فرزندان
ارزش های فرهنگی
نمودار شمار ۲-۱
مدل جامعه شناختی باروری:
جامعه شناسان در دو سطح خرد و کلان به بررسی پدیده باروری پرداخته اند . در دیدگاه کلان عواملی که بر باروری موثر است در حقیقت فرهنگ جامعه ، عوامل محیطی – اجتماعی ، سیاسی و مذهبی می باشد . در سطح خرد هم این باور وجود دارد که انگیزه های شخصی، سلیقه ها ، نگرش های افراد و طرز تلقی آنها بر باروری تاثیر می گذارد .
جامعه شناسان بر این باورند که هر اندازه کشورها در مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی بیشتر حرکت کنند و گام به پیش نهند بیشتر انگیزه ها و سلیقه های فردی است که رفتارهای باروری را تحت تاثیر قرار می دهد . بر عکس در جوامع توسعه نیافته و عقب افتاده بیشتر سیستم کلی حاکم بر جامعه نهادها و مقررات است که به باروری جهت می دهد . بحث درمورد عوامل انگیزشی محور اصلی اکثر دیدگاه هایی است که از طریق مدل های جامعه شناختی سعی در تبیین پدیده باروری دارند. زیرا باروری صرفا یک پدیده فیزیکی نیست و ذهنیات و تفکرات فردی در آن نقش مهمی ایفا میکنند ( حسینی ،۵۵:۱۳۸۱) .
در کشورهای عقب افتاده عوامل انگیزشی به دو صورت در میزان باروری تاثیر می گذارند . از یک طرف بالا بودن میزان های مرگ و میر انگیزه ای برای افزودن بر تعداد فرزندان در یک خانواده است که با افزایش خدمات بهداشتی و کاهش مرگ و میر باروری تغییر نمی یابد . از طرف دیگر برتری جنسی فرزند پسر و منافع آنها عامل دیگری است که باروری را بالا نگه می دارد و همچنین انگیزه هایی که توسط مذاهب هر کشور تشدید می شود (بهند[۱۰] ، ۱۶۲:۱۹۸۸،به نقل از حجازی ۹:۱۳۸۳) .
نظریه انتقال جمعیت:
این نظریه که از مشهورترین نظریات جمیتی است اولین بار توسط تامسون[۱۱](۱۹۳۰) و نوتشتاین [۱۲]( ۱۹۵۳) ارائه شد . بر اساس این نظریه به موازات صنعتی شدن سطح زندگی و شرایط بهداشت بهبود یافته و در نتیجه سطوح مرگ و میر کاهش یافته است . کاهش باروری تحت تاثیر این تغییرات اندکی بعد از کاهش مرگ و میر رخ داده است که این کاهش مربوط به تغییر در شیوه زندگی اجتماعی ، شهرنشینی و صنعتی شدن می باشد . این عوامل در ابتدا باعث کاهش مرگ و میر می شوند که این امر به نوبه خود از طریق افزایش احتمال بقاء کودکان باعث کاهش باروری می گردد . بر این اساس شهرنشینی و صنعتی شدن باعث ایجاد سبکی از زندگی می شود که پرورش بچه ها را هزینه آور می سازد و بتدریج ا رزشهای مربوط به داشتن فرزند زیاد ازبین می رود . شرط اساسی این نظریه این است که باروری پایین نتیجه مستقیم نوسازی و صنعتی شدن است و انتقاد وارده بر این نظریه این است که صرفا توصیفی از تاریخ جمعیت شناسی کشورهای اروپای غربی است و مشخص نمی کند که چه سطحی از توسعه برای کاهش باروری مورد نیاز است . انتقاد دیگر اینکه نمی تواند به طور مناسب وقایع جمعیتی کشورهای در حال توسعه را تبیین کند ( united nation .1990 ) .
بنابر این در یک جمع بندی کلی فرض های اساسی تئوری انتقال جمعیت می تواند به صورت زیر خلاصه شود:
در پاسخ به توسعه اقتصادی و پیشرفت های بهداشتی و دارویی نرخ مرگ و میر به آرامی کاهش می یابد و در کشورهای در حال توسعه بعدی این امر سریعتر اتفاق می افتد .
واکنش در مورد نرخ موالید در این مرحله هنوز اتفاق نمی افتد .
تفاوت در زمان واکنش ها به افزایش ناگهانی جمعیت می انجامد که از آن به انفجار جمعیت یاد می شود .
با بالا رفتن استانداردهای زندگی ، صنعتی شدن و نوسازی میزان موالید نیز رو به کاهش می گذارد .
تعادل بین نرخ موالید و مرگ و میر صورت می گیرد و رشد جمعیت کاهش می یابد .
طول مدت کل چرخه بستگی به طول مدت زمانی دارد که نرخ های موالید و مرگ و میر در یک سطح جدید به توان برسند ( اسریکانتان[۱۳].۴:۱۹۹۷)
نظریه انتقال جمعیت با انتقادهایی روبرو شد بطوریکه این نظریه قادر به پیش بینی سطح باروری و مرگ و میر یا انطباق زمانی کاهش باروری نبوده است . این بدان علت است که تبیین های نخستین رفتارهای جمعیتی طی دوره انتقال بر قوم مداری استوار بوده است . بنابر این نظریه هرچه در کشورهای توسعه یافته و صنعتی رخ داده در کشورهای در حال توسعه امروز با کشورهای صنعتی قبل از انتقال جمعیت متفاوت است . چرا که کاهش مرگ و میر در کشورهای صنعتی نتیجه توسعه اقتصادی درون زا بود . در حالی که کاهش مرگ و میر در کشورهای در حال توسعه نتیجه وارد کردن فنون پیشرفته جلوگیری از امراض از کشورهای بیگانه بوده است (منصوریان .۳۶:۱۳۷۵) .
نظریه اقتصادی باروری:
این نظریه توسط لبن اشتاین با رویکرد اقتصادی به باروری مطرح شده است . با بیانی اندیشمندانه از علت تغییر فواید فرزندان ، در طی فرایند توسعه ارائه کرده است . به نظر او تقاضا برای بچه دار شدن صرفا به خاطر خود بچه به هنگام افزایش درآمد سرانه اتفاق می افتد . اما فایده این بچه ها به عنوان منبع امنیت درآمدی در دوران سالخوردگی والدین هر دو کاهش می یابد و از طرف دیگر هزینه مستقیم هر بچه افزایش می یابد چرا که فرزندان افزایش درآمد خانواده را در جهت ترفیع خود استفاده می کنند و به عبارتی آنچه که اقتصاد دانان از آن به عنوان بچه های با کیفیت بالا یاد می کنند مطرح می شود (فلود و گلد ترپ[۱۴] ، ۷۰:۱۹۷۰) .
محیط شغلی جدید فرصت های استفاده از بچه ها را برای کار محدود می کند و هزینه تربیت آنها را افزیش می دهد لذا خانواده های کوچکتری را ایجاب کرده و موقعیت های اقتصادی که بتوان از آنها بهره برد متفاوت می سازد . بعلاوه هزینه های غیر مستقیم افزایش می یابد و بدین معنی که هزینه مدت زمانی که باید از آنها مراقبت کرد بیشتر خواهد شد . لبن اشتاین دو قید اساسی بر مدل خود می نهد که یکی تاکید بر اینکه با کاهش مرگ و میر نوزادان در مرحله آغازین دوره انتقال جمعیت تعداد سالهای مورد انتظار که بچه ها سود دهی دارند و به همراه آن تعداد مطلوب و واقعی بچه ها افزایش می یابد . از آنجا که هزینه های مراقبت این بچه ها ی اضافی از منابع نهایی آنها بیشتر و سنگین تر می شود بنابراین نرخ باروری رو به کاهش می گذارد که این افزایش و کاهش دوره ای را قوز حاصل از مرگ و میر نوزادان می نامد . دیگری اینکه او معتقد است که نوسانات اقتصاد صنعتی مهمرین تعیین کننده های باروری در اواخر دوره انتقال خواهد بود چه این چرخه طولانی مدت و چه کوتاه مدت باشند (آقا ، ۷۱:۱۳۶۵) .
مدل فریدمن: فریدمن از دیگر صاحبنظران جمعیتی است که نظریاتی پیرامون باروری ارائه نموده است . وی قبل از پرداختن به ارائه تئوری و نظریه درباره روابط بین متغیر ها و شاخص های مذکور با رفتار باروری به ارائه مدل برای مطالعه باروری پرداخته است که اهمیت کار او را چندین برابر می کند . او معتقد بود که با وجود مطالعات فراوان تا کنون یک مطالعه سیستماتیک در چهارچوب یک مدل کلی درباره عوامل موثر بر باروری بدست داده نشده است . وی به نوعی مطالعه منظم در یک چهارچوب کلی معتقد بود و بر این اساس تلاش کرد مدلی را به دست دهد که در آن عوامل موثر بر باروری و نقش هر یک مشخص شود . اهمیت این مدل در جامعیت آن برای اندازه گیری کلیه متغیر های موثر بر باروری است ( مطیع حق شناس.۲۸:۱۳۷۹) .
وی در مدل خود متغیرهای موثر بر باروری را به دو دسته واسط و زمینه ای تقسیم می کند . متغیرهای واسط خانواده و انگیزه های بین باروری و متغیر های تاثیر گذار پیشین قرار می گیرند و این متغیر های میانه بی واسطه بر باروری تاثیر می گذارند که سایر متغیر ها ازطریق ترکیبی از آنها عمل می کنند . آنها می توانند به متغیر های باروری طبیعی و باروری کنترلی تقسیم بندی شوند . متغیرهای طبیعی باروری مثل ناباروری بعد از زایمان بر باروری اثر می گذارند و اثر آنها در عدم استفاده عمدی از وسایل کنترل باروری مشخص می شود . سقط و استفاده از وسایل جلوگیری، متغیرهای کنترل باروری هستند که هم برای کنترل باروری و هم برای فاصله گذاری بین موالید استفاده می شوند . انگیزه برای محدود کردن بعد خانواده هنجارهای اجتماعی در مورد انگیزه ها و متغیر های واسط دانش افراد دوباره کنترل باروری و هزینه و سود مورد نظر آنها از این متغیر ها ی واسط محسوب می شوند و در پس همه این متغیرها تعیین کننده های نهایی انگیزه برای تحدید باروری ، تعیین کننده های قرینه و بالاخره باروری می باشد . این متغیرها ی زمینه ای شامل موارد ذیل می باشد :
ویژگی های جمعیت شناختی زوجین
ویژگی های اجتماعی – اقتصادی زوجین
ویژگی های نهادهای اجتماعی و منطقه
عوامل فرهنگی مرتبط با هر جزء از نظام باروری
در حالیکه بحث از تعیین کننده های باروری گاهی محدود به ارتباط مستقیم بین متغیرهای اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی نهایی باروری می شود ، افزایش توجه به نظام مداخله گر بین متغیرهای اجتماعی – اقتصادی و باروری امر اساسی در تحقیقات مربط به باروری جهانی است (چلند و ویلسون[۱۵]، ۷۷۴:۱۹۸۷) .
نظریه تغییر واکنش جمعیتی:
این نظریه توسط کینگزلی دیویس در سال ۱۹۶۳ به عنوان مکمل تئوری انتقال جمعیت و نه به عنوان جایگزین آن ارائه شد. تاکید او بر علل رشد جمعیت ، به معنی این است که برای انجام هر کاری نسبت به پیامدهای رشد جمعیت ، باید عوامل آن را شناخت . مسئله محوری که دیویس با آن روبرو بود مفهوم محوری تئوری انتقال بود که چگونه و تحت چه شرایطی کاهش مرگ و میر می تواند به کاهش باروری بیانجامد ؟ برای پاسخ به این سوال دیویس معتقد است که با کاهش مرگ و میر چه اتفاقی برای افراد رخ می دهد . پاسخ این است که بچه های بیشتری زنده می مانند ، بزرگ می شوند و بر منابع خانواده فشار می آورند و افراد مجبور به رها ساختن خود از این فشارها می شوند یعنی مردم به تغییر جمعیتی واکنش نشان می دهند . باید توجه داشت که پاسخ و واکنش آنها بر حسب اهداف شخصی شان است نه اهداف ملی دولتها . اولین پاسخ افراد نسبت به این فشار منابع ، کوشش برای افزایش منابع با کار سخت تر و بیشتر و یا شغل دوم و غیره است (ویکز، ۸۱:۱۹۹۲) .
حال اگر این کفایت نکند مهاجرت تعدادی از افراد خانواده بویژه افراد مجرد ساده ترین واکنش جمعیتی خواهد بود . اما واکنش نسل دوم یعنی آنها که قبلا می مردند و حال زنده اند و بر منابع فشار وارد کرده اند چه خواهد بود ؟ دیویس خاطر نشان می کند که اگر فرصتی برای پیشرفت اقتصادی یا اجتماعی وجود داشته باشد افراد با اجتناب از داشتن خانواده های گسترده که برای والدینشان عامل مشکل سازی بود سعی به استفاده از آن فرصت می کنند . او می گوید قویترین محرک برای تحدید خانواده ترس از فقر یا اجتناب از رنج و زحمتی که مالتوس می گفت نیست . ترجیحاً افزایش موقعیتها است که افراد تحریک به تحدید خانواده می شوند . او اضافه می کند که فرد ممکن است به علت تمایل به ابقاء پایگاه طبقاتی اش در جامعه از داشتن فرزندان زیادی که منابعش را کاهش می دهند جلوگیری کند و البته این بر این پیش فرض مبتنی است که افراد متمایل به ابقاء پایگاه های خود هستند . از مهمترین کمک های دیویس به تئوری انتقال جمعیت این است که او بر یک مدل مفهومی از کنشگری که تفسیر های روزمره از تغییرات محیطی دارد ، تاکید می کند مثلا مردم به کاهش مرگ و میر زمانی واکنش نشان می دهند که آن کاهش را مشاهده کنند و این واکنش آنها بر اساس موقعیت اجتماعی است که خود را در آن می یابند ( آقا،۸۱:۱۳۶۵) .
دیویس و بلیک: دیویس و بلیک معتقدند برای فهم کامل باروری نیاز به اتصال دادن ساختار اجتماعی و روانشناسی اجتماعی است . جامعه به دو روش می تواند رفتار باروری زوجین را تحت تاثیر قرار دهد . بطور مستقیم از طریق تاثیر بر رفتار باروری و به طور غیر مستقیم از طریق تاثیر بر متغیر های سطح خرد که به نوبه خود بر رفتار باروری اثر می گذارد . این حلقه اتصال بین اثرات سطح خرد و کلان نخستین بار توسط دیویس و بلیک (۱۹۵۶) با جزئیات ارائه شد . آنها نشان دادند که ساختار اجتماعی از طریق ۱۱ متغیر واسطه بر باروری به گونه ای اثر می گذارد که یکی از سه حادثه بیولوژیکی که منتهی به تولد می شود اتفاق می افتد .
الف: عوامل موثر بر مقاربت جنسی
سن در اولین ازدواج
تجرد قطعی ( منظور زنانی که هرگز ازدواج نکرده اند)
مدت زمان ازدواج
خود داری ارادی( مثلا به منظور فاصله گذاری بین بچه ها)
شکل (۴-۲) و (۴-۳) بیانگر مشخصهی P-V، ماژول مورد استفاده در تابشها و دماهای مختلف میباشد. جریان اتصال کوتاه کاملا با دما رابطه معکوس دارد، همچنین افزایش دما باعث کاهش ولتاژ، زمانی که در بالاترین حد خود قرار دارد، میگردد اما توان ماکزیمم خروجی را افزایش میدهد.
منحنی مشخصهی P-V، بر اساس تغییرات دما
منحنی مشخصهی P-V، بر اساس تغییرات تابش نور خورشید
سلول مورد استفاده دارای شرایط و اطلاعات زیر میباشد.
Pmax=80W
Imax=4.515A
Vmax=21.6V
اما نتایج شبیه سازی کمی با اطلاعات اولیه سلول متفاوت میباشد و به صورت زیر میباشد.
Pmax=78.51W
Imax=4.35A
Vmax=18.2V
منحنی مشخصهی شبیهسازی شده به شکل زیر میباشد که در واقع ردیاب ماکزیمم توان (MPPT)، باید با توجه به نتیجه شبیه سازی و میزان دما و تابش تور خورشید نقطهی مورد نظر جهت ردیابی را در یابد و در نتیجه باعث دریافت ماکزیمم توان در خروجی مبدل گردد.
منحنی مشخصهی P-V، در شرایط نامی(T=25c,irradiation=1000w/m2)
منحنی مشخصهی I-V، در شرایط نامی(T=25c,irradiation=1000w/m2)
بنابراین با توجه به توضیحات داده شده تا این قسمت خروجی سلول خورشیدی در شبیه سازی مورد نظر قابل دستیابی است. در ادامه به بررسی مبدل مورد استفاده، راندمان و شکل موج ولتاژ و جریان در آن خواهیم پرداخت.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
-
-
- استفاده از مبدل پیشنهادی در شبیهسازی
-
-
همانطوری که در فصل قبل نیز شرح داده شد میتوان جهت افزایش راندمان در سیستم از یک مبدل SEPIC، با ایجاد تغییرات در ان استفاده نمود. در حقیقت با بهره گرفتن از این مبدل و اضافه نمودن قسمت هایی جهت افزایش ولتاژ خروجی، ایجاد Soft switching و قرار دادن اسنابر و ضرب کننده عملکرد مبدل را افزایش خواهیم داد و راندمان را بالا میبریم.
شکل (۴-۶) مبدل مورد استفاده در شبیهسازی میباشد. در ادامه به بررسی این مبدل، ولتاژ خروجی، و ولتاژ و جریان روی سوئیچ مبدل خواهیم پرداخت.
همانطوری که در شکل (۴-۶)، نشان داده شده است، در نهایت ولتاژ خروجی مبدل به یک بار DC، متصل خواهد شد، به عبارتی در این شبیه سازی هدف بررسی عملکرد مبدل و روش MPPT، جهت افزایش راندمان سیستم خورشیدی میباشد.
مبدل مورد استفاده جهت افزایش ولتاژ خروجی از آرایه خورشیدی و تبدیل به سطح ولتاژ مورد نظر
-
-
-
-
-
- محاسبه ریپل جریان ورودی و سلفهای L1 و L2
-
-
-
-
مقدار اندوکتانس ورودی به عنوان تابعی از حداکثر ریپل جریان ورودی تعیین میشود. ریپل جریان ورودی در طول انتقال سوئیچ قدرت، با رابطه (۴-۵) تعیین میشود که در آن f فرکانس سوئیچ میباشد.
| (۴-۵) |
همانگونه که در قسمت قبل نشان داده شد، مبدل سپیک اصلاح شده، مقدار دوره کار کمتری را در رنج وسیعی از ولتاژ ورودی نسبت به دیگر مبدلهای یاد شده ارائه میدهد. دوره کار کمتر، بازه هدایت سوئیچ (ton) کمتری را نتیجه میدهد. در نتیجه اعمال ولتاژ ورودی به سلف ورودی L1در یک بازه زمانی کوتاهتر، ریپل جریان ورودی کمتری را نتیجه خواهد داد.
معادله پارامتر ریپل جریان ورودی (∆iL1) درمعادله(۴-۶) نمایش داده شده که با بهره گرفتن از معادله (۴-۵) نتیجه میشود.
١. تقاضابطور دقیق پیش بینی میگردد و متوسط خطای آن پایین می باشد(حدود۱۰%).
١. تقاضا غیرقابل پیش بینی بوده وخطای پیش بینی بالا بوده و به( ۵۰%) می رسد.
١ . مشابه زنجیره تأمین ناب است. خطای پیش بینی سطح اجزا ممکن است بزرگتر باشد.
استراتژی
موجودی
١. گردش موجودی بالا می باشد ٢. موجودی درحال زنجیره حداقل می گردد.
١. حجم کردن با توجه به تقاضای مشتری است
١ . زمان نگهداری موجودی محصولات متنوع طولانی است.
٢. حداقل موجودی اجزای محصول
زمان تأخیر
١. کاهش زمان تأخیر، تا جایی که موجب افزایش هزینه نگردد.
١. سرمایه گذاری بر روی روشهایی که موجب کاهش زمان تأخیر می گردد.
١ . مشابه زنجیره تأمین ناب درسطح اجرای محصول می باشد.
٢. درسطح محصول منطبق با نیازهای مشتری می باشد.
تمرکز
ساخت
١ . نگهداری امکانات و تجهیزات در سطح بالای متوسط
١ . ایجاد ظرفیت اضافی جهت اطمینان ازاینکه مواد خام یا اجزا جهت ساخت محصولات ابداعی مورد نیاز بازار و در دسترس هستند.
١ . ترکیبی از هر دو نوع زنجیره تأمین
استراتژی طراحی
محصول
١ . حداکثر سازی عملکرد و حداقل نمودن هزینه.
١ . طراحی محصولاتی که نیازهای هرکدام از مشتریان را برآورده نماید.
١. استفاده از طراحی مدولار به منظور ایجاد محصولات متنوع تا جای ممکن.
منابع
انسانی
۱٫ تقویت کارهای فردی از طریق ایجاد تیم در واحدهای کارکردی آنها.
١. عدم تمرکز در تصمیمگیری
٢. تقویت کارهای فردی با ایحاد تیم های هم وظیفه که ممکن است در کل شرکت وجود داشته باشند.
١. مشابه زنجیره تأمین ناب می باشد.
۲-۱۶ نتیجه گیری بخش مدیریت زنجیره تامین
یکپارچگی سیستم و یکپارچگی فعالیت، در ایفای عملکرد بهتر شرکت، نقش ویژه ای دارند، یکپارچگی زنجیره تامین شایسته توجه مدیران است چرا که نه تنها بر پاسخ دهی زنجیره تامین و نیازهای شرکت بلکه بر پاسخ دهی به نیاز مشتریان تاثیر مستقیم دارد. مدیرانی که به دنبال بهبود جایگاه شرکت خود در بازار هستند، باید در نظر داشته باشند، که بهبود یکپارچگی زنجیره های تامین داخلی و خارجی و فعالیت های درون سازمانی و بین شرکتی تاثیر بسزایی بر عملکرد بازار خواهد گذاشت.
بخش دوم
مدیریت کیفیت زنجیره تامین
۲-۱۷ کلیات مدیریت کیفیت زنجیره تامین
فرایند کیفیت محصولات درمحیط کسب وکارهنوزهم یک عامل کلیدی موفقیت برای شرکتهای تولیدی درجهانی رقابتی است(وست ولای،۲۰۱۴).[۳۳] مدیریت کیفیت، عملکرد مهمی برای شبکه های تولید زنده است(استایلر، فالک و فیلیپس،۲۰۱۴).[۳۴] یکی از عناصر مهم در این مقوله، گواهی های بین المللی مدیریت کیفیت مانند ISO 9001 می باشد که می تواند چارچوبی کیفیتی درSCM ارائه کند. موضوع مدیریت کیفیت زنجیره تامین، موضوعات بنیادی و بسیار گسترده ای را شامل می شود.SCM شامل چالش هایی چون توسعه اعتماد و همکاری بین اعضای زنجیره تامین، شناسایی بهترین هایی که بتوانند فرایند زنجیره تامین را هم سو و یکپارچه نموده، و استقرار موفقیت آمیز پیشرفته ترین سیستم های اطلاعاتی و تکنولوژی های اطلاعاتی می باشد که منجر به کارایی، عملکرد و کیفیت در سراسر زنجیره تامین(از تامین کنندگان قطعات و مواد اولیه تا تحویل محصول به مشتری های نهایی) گردد (کارول، رابینسون و مالهوترا،۲۰۰۴).[۳۵]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

